Quantcast
Channel: 育毛剤 ランキング!おすすめの効果の高い男性用人気発毛剤!口コミから比較しました!
Viewing all 849 articles
Browse latest View live

"گم شدن بیش از ۱۰ هزار پزشک در ایران"

$
0
0

معاون سازمان نظام پزشکی ایران با بیان این‌که اسامی ۱۰ هزار و ۵۰۰ تن از فارغ‌التحصیلان رشته پزشکی در این سازمان و وزارت بهداشت ثبت نشده است گفت این افراد مراجعه‌ای برای طبابت نداشته‌اند.

 

به گزارش خبرگزاری فارس، علی‌رضا زالی، معاون سازمان نظام پزشکی ایران امروز چهارشنبه دوم اسفندماه در یک نشست خبری گفت: "۱۰ هزار و ۵۰۰ تن از پزشکانی که طی پنج سال گذشته از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده‌اند، هیچ نامی از آن‌ها در وزارت بهداشت و سازمان نظام پزشکی ثبت نشده است و هیچ مراجعه‌ای برای طبابت و اشتغال به حرفه پزشکی نداشته‌اند."

 

وی با اعلام این‌که "گروهی از فارغ‌التحصیلان یادشده تمایلی برای اشتغال در حرفه پزشکی نداشته و جذب مشاغل دیگر شده‌اند"، افزود: "گروه دیگر نیز از کشور مهاجرت کرده‌اند که البته آماری از پزشکان مهاجر کرده نداریم."

 

عضو شورای عالی نظام پزشکی به "سرخوردگی و ناامیدی" بخش زیادی از جامعه پزشکی به ویژه فارغ‌التحصیلان جوان رشته‌های پزشکی اشاره کرد و افزود: "متأسفانه روحیه مطالبه‌گری آ‌نان را نیز نسبت به سازمان صنفی خود و وزارت بهداشت خدشه‌دار کرده است."

 

علی‌رضا پیوندی، متخصص گوش و حلق و بینی از پایین بودن مشارکت جامعه پزشکی در انتخابات دور گذشته سازمان نظام پزشکی به علت دلسردی آن‌ها از عملکرد اين سازمان خبر داد

به گفته این مقام مسئول در سازمان نظام پزشکی ایران، "باید با تقویت این روحیه و اجازه نقش‌آفرینی به جامعه پزشکی از ادامه روند ناامیدی در بین آنان جلوگیری کنیم."

 

علی‌رضا پیوندی، متخصص گوش و حلق و بینی نیز در این نشست خبری به پایین بودن مشارکت جامعه پزشکی در انتخابات دور گذشته به علت دلسردی آن‌ها از عملکرد سازمان نظام پزشکی اشاره کرد و گفت: "در دوره گذشته فقط هفت هزار تن در این انتخابات شرکت کردند."

 

دو روز دیگر ششمین دوره انتخابات نظام پزشکی در ۱۹۶ حوزه انتخابیه در سراسر ایران برگزار می‌شود، اما این انتخابات نسبت به دوره‌های قبل فرق دارد.

 

از مجموع نزدیک به پنج هزار داوطلب شرکت در انتخابات هیئت مدیره سازمان نظام پزشکی، تعداد ۱۲۰ تن رد صلاحیت شده‌اند.

 

چندی پيش محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور ایران در نامه‌ای خطاب به مصطفی محمد نجار، وزیر کشور و محمدحسن طریقت منفرد، سرپرست جدید وزارت بهداشت نوشت: "چنانچه اين روند اصلاح نشود و افرادی که بدون دلیل قانونی رد صلاحیت شده‌اند با تجدید نظر احقاق حق نشوند، برگزاری انتخابات خلاف قانون و از نظر اینجانب باطل است."

 

با این وجود، مراد هاشم‌زهی، رئیس هیئت مرکزی نظارت بر ششمین دوره انتخابات نظام پزشکی تأکید کرد: "امکان تجدید نظر در بررسی وضعیت رد صلاحیت‌شدگان این انتخابات وجود ندارد."

 

پیش‌تر گزارش‌هایی منتشر شده بود مبنی بر این‌که بیش از ۲۰۰ عضو جامعه پزشکی ایران و از نامزدهای انتخابات نظام پزشکی ایران به دلیل نوشتن نامه اعتراضی چند ماه پیش به بشار اسد رئیس جمهوری سوریه، رد صلاحیت شده‌اند.

 

 


نویسنده خوب، نویسنده مرده است

$
0
0
زادروز اسماعیل فصیح، از داستان‌نویسان برجسته ایران

نیلوفر دهنی - آن روز‌ها که برای گفت‌وگو با نویسندگان در مورد «اتاق کارشان» به خانه آن‌ها می‌رفتم، از‌‌ همان هفته‌های اول دنبال فرصتی بودم که با نویسنده زمستان ۶۲ تماس بگیرم. می‌گویم زمستان ۶۲ چون از میان آثار اسماعیل فصیح، تصویرهای این کتاب بیشتر به یادم مانده است.

 

روزی که تلفن زدم، همسرش گوشی را برداشت و خیلی محترمانه گفت که آقای فصیح برای پیاده‌روی بیرون رفته است و تا یک ساعت دیگر برمی‌گردد. پرسیدم صبح‌ها از چه ساعتی می‌توانم تلفن بزنم؟
گفت هر ساعتی تلفن کنید ایشان بیدار هستند. مانده بودم یعنی از کی؟ مثلاً شش صبح هم می‌شود زنگ زد؟

 

هشت و نیم صبح جمعه اما وقتی زنگ زدم دوباره همسر فصیح گوشی را برداشت و گفت که آقای فصیح رفته پیاده‌روی. بعد هم تأکید کرد که در مورد موضوع گزارشم با او صحبت کرده و او هم گفته حرف زیادی برای گفتن ندارد چون همیشه پشت میز ناهارخوری سالن می‌نویسد.
قرار شد یک وقت دیگر تلفن بزنم و با خود آقای فصیح صحبت کنم.

 

عصر که دوباره تلفن زدم خودش گوشی را برداشت. اول کمی از موضوع گزارش برایش گفتم اما با احترام و ادب زیاد بدون آنکه بگوید نمی‌خواهد با روزنامه‌ها مصاحبه کند، مشکلات خودش را بهانه کرد. گفت که این روز‌ها به دلیل سکته‌ای که چند ماه پیش کرده حال زیاد خوبی ندارد. اما اگر واقعاً هم اینطور بود، من می‌دانستم که اسماعیل فصیح زیاد اهل گفت‌وگو با مطبوعات نیست. حتی با هیچ جمع ادبی هم رفت‌ و آمد نمی‌کند. مهندس بازنشسته شرکت نفت است و بی‌سروصدا داستان‌هایش را می‌نویسد.

 

اسماعیل فصیح

(۲ اسفند ۱۳۱۳، ۲۵ تیر ۱۳۸۸) داستان‌نویس و مترجم ایرانی.

او گمشدگی افراد نسلی را توصیف می‌کند که نوجوانی‌شان در دهه جوش و خروش‌های اجتماعی گذشت،

اما تا به خود آمدند سال‌های کودتا فرارسید. شراب خام، داستان جاوید، ثریا در اغماء و زمستان ۶۲ از آثار مهم اوست.
عکس: فصیح در سال ۱۳۴۳

 

 

آخر سر وقتی اصرارم را دید گفت بگذارید، چند شماره منتشر شود، من هم حالم بهتر شود، بعد دوباره با هم صحبت می‌کنیم. قرار شد چند هفته بعد تلفن بزنم تا ببینم نظرش عوض شده یا نه، خوش‌بین بودم.

 

صبر کردم تا گزارش اتاق کار جواد مجابی هم چاپ شود تا مطالبم را برای اسماعیل فصیح بفرستم. بعد یک ظهر پنج‌شنبه، شماره خانه او را گرفتم. خودش گوشی را برداشت.

 

من را خوب به یاد داشت. آدرس داد که مطالب را بفرستم.

 

نمونه‌های روزنامه را کنار گذاشتم. مطلبی هم که چند ماه پیش از آن، وقتی فصیح سکته کرده و در بیمارستان بستری بود درباره‌اش نوشته بودم را هم روی همه گذاشتم که اول بخواند. چون هم در مورد خودش بود و هم اینکه من آن مطلب را خیلی دوست داشتم، برداشت خودم از قهرمان اصلی و ثابت «جلال آریان» در رمان‌های فصیح بود. توی آن یادداشت نوشته بودم که جلال آریان در واقع نماد ایران است. با همه بلاهایی که سرش آمده محکم و با روحیه به راهش ادامه می‌دهد. تشبیهش کردم به بته‌ جقه که سمبل روحیه ایرانی‌ است و اینکه خم می‌شود اما هرگز نمی‌شکند.

 

دلم می‌خواست فصیح این را بخواند. یادداشتی هم با خودکار روی کاغذی نوشتم و توی پاکت گذاشتم. روزنامه‌ها را توی بسته‌ای پیچیدم و پاکت را به آن چسباندم و به مأمور پیک بادپا دادم که تازه آمده و بعد از طی کردن پله‌ها، داشت جلوی در نفس نفس می‌زد.

 

وقتی چند هفته بعد روزنامه شرق تعطیل شد و تا دو سال بعد، دیگر خبری از کافه شرق نشد، تصمیم گرفتم گفت‌وگو‌ها را کتاب کنم. با چند نویسنده جدید مصاحبه کردم اما بعد قرار شد فقط از‌‌ همان کسانی بنویسم که در موردشان قبلاً مطلب نوشته بودم.

 

در این مدت گاهی با اسماعیل فصیح هم صحبت می‌کردم. همچنان مُصر بود که حرفی برای گفتن در مصاحبه ندارد. اما پای تلفن کلی حرف داشت. از ماجرای نوشتن قصه‌هایش می‌گفت یا از خاطراتش در شرکت نفت.

 

 

نیلوفر دهنی،نویسنده و روزنامه‌نگار.

«کجا می‌نویسم» (نشر ناکجا) مجموعه‌ای است از گزارش دیدار

خانم دهنی با گروهی از نویسندگان و هنرمندان برجسته ایران

 

 

یک‌بار که حرف از رمان «ثریا در اغما» شد و گفتم به نظرم مرجع بسیار خوبی برای شناخت برخی از روشنفکران مهاجر ایرانی در آن دوره است، برایم گفت که آن سال‌ها رفته بوده اروپا که دخترش را در کالج ثبت ‌نام کند. می‌گفت آنجا که ایرانی‌ها را می‌دیدم، به فکرم رسید درباره‌شان بنویسم. در همان‌مدت که درگیر کارهای دخترش بوده، دو ماهه رمان را می‌نویسد.

 

یک‌بار درباره رمان «لاله برافروخت» حرف می‌زدیم که من گفتم با اینکه این کتاب را خیلی دوست دارم اما هیچوقت نفهمیدم چرا اسمش باید این باشد.

 

فصیح گفت که این اسم را از این شعر حافظ برداشته است:

«به باغ تازه کن آیین دین زرتشتی کنون که لاله برافروخت، آتش نمرود»

 

نمی‌دانم قبل یا بعد از آن روز چند بار در مورد این اسم برای کسان دیگر توضیح داده بود. اما آن موقع حس کردم این راز را تنها به من گفته است. 

 

تابستان سال ۱۳۸۸ اسماعیل فصیح از دنیا رفت. یکی دو ماه بعد که دیدم همسرش با یکی دو تا نشریه گفت‌وگو کرده، با او تماس گرفتم که به دیدنش بروم.

خیلی زود قبول کرد. گفته بودم که برای کتابم می‌خواهم با او حرف بزنم. یادش هم بود که در آن دو سال گاهی به خانه‌شان تلفن می‌زدم.

 

قرارمان یک عصر پنج‌شنبه اواخر تابستان شد.

 

این‌بار با یکی از دوستانم رفتم که برایم جداگانه عکس بگیرد که خودم داشته باشم. وقتی رسیدیم‌‌ همان دم در از وضعیت خانه جا خوردم. روی میز ناهارخوری تیره شش نفره یک کوه کتاب چیده شده بود. جلو رفتم. همسر فصیح گفت که در حال اثاث‌کشی است و قرار است از آن خانه برود.
نگاه به کتاب‌ها انداختم. اغلب کتاب‌ها به زبان انگلیسی بود. به دیوار کنار میز عکس‌های جوانی فصیح و خانواده‌اش را زده بودند.

 

رفتیم نشستیم روی مبل‌های آن طرف سالن نشیمن. تا همسر فصیح برود چیزی برای خوردن بیاورد نگاهی به در و دیوار خانه انداختم.

 

یک دیوار کامل پنجره‌ بود. طرح رومبلی و پرده‌ها شبیه هم بود. زمینه بادمجانی با گل‌های سفید و نارنجی درشت. اما پرده‌ها کوتاه بود و فقط قسمت بالای پنجره آویزان شده بود. پنجره‌ها را در واقع گلدان‌هایی می‌پوشاند که روی تاقچه سرتاسری لب پنجره چیده شده و شاخه‌هایشان را با سلیقه بسیار به پرده بالای پنجره بسته بودند.

 

 

انبوهی از کتاب‌های اسماعیل فصیح

پس از درگذشت او.

عکس: مصطفی خلجی

 

 

اینجوری شاخه و برگ گل‌های توی گلدان پنجره‌ها را کامل پوشانده بود. بلند شدم ایستادم که دیوار پشت سرم را هم ببنیم. عکسی از جوانی فصیح با عینک کائوچویی بزرگ روی گوشه‌ای از دیوار نزدیک پنجره بود. اینطرف‌تر پنج تا قاب عکس را کنار هم به دیوار زده بودند. عکس نبود. طراحی با قلم سیاه بود. به نظر می‌آمد تصاویری از یک قصه باشد. آن گوشه دیوار باز پنج تا قاب عکس دیگر به‌‌ همان شکل به دیوار زده بودند. این‌بر اما این‌ها عکس بود و البته رنگی. عکس جوانی‌های فصیح و زنش و بچه‌هایشان.

 

پایین عکس‌ها یک میز چوبی کوتاه قهوه‌ای دکوری گذاشته بودند که رویش گلدانی شیشه‌ای با دو تا شاخه بلند بامبو به چشم می‌خورد. کف اتاق را موکت آبی پوشانده بود و دو- سه قالیچه بزرگ و کوچک این‌طرف آن‌طرف انداخته بودند. معلوم بود صاحبخانه در حال اثاث کشیدن است.

 

خانم فصیح با چند تا فنجان قهوه آمد و نشست. هنوز لباس سیاه به تن داشت. دست‌هایش پر از النگوهای طلا بود و به گردنش هم گردنبند کلفت طلایی‌رنگی انداخته بود.
روبرویم نشست. گفت: «پای تلفن گفتید که شیوه زندگی آقای فصیح را دوست دارید. اینکه بدون ارتباط با مجامع و جمع‌ها فقط بنشیند و بنویسد؟»
گفتم: «بله.»
اما زن فصیح در جوابم گفت: «به‌تان توصیه می‌کنم به خاطر خانواده‌تان هم شده این کار را نکنید چون ممکن است به آن‌ها سخت بگذرد.»
بعد خودش ادامه داد: «آقای فصیح برنامه خیلی سختی داشت. شب‌ها حدود ساعت هفت یا هشت می‌خوابید و از سه صبح بیدار بود که بنویسد. این باعث شده بود ما شب‌ها مجبور باشیم خیلی مراقب آرامش ایشان باشیم. مهمانی نرویم. مهمان نیاید. سروصدا نکنیم.»
پرسیدم: «معمولاً تا کی می‌نوشتند؟»
«تا هفت و هشت صبح. بعد پیاده‌روی می‌کردند و می‌آمدند فیلم می‌دیدند.»
بعد برای تأیید گرفتن از من گفت: «می‌دانید که ایشان از سال ۵۹ خودش را در شرکت نفت بازنشسته کرده بود.»
سرم را به نشانه آری تکان دادم.
پرسیدم: «چه فیلم‌هایی می‌دیدند؟»
«بیشتر فیلم‌های قدیمی. همان‌هایی که یک زمانی در سینما تاج آبادان نشان می‌دادند. گاهی یک فیلم را هر روز می‌گذاشت و می‌دید.»

 

آن روز همسر فصیح حرف‌های دیگری هم زد. از شیوه نوشتن فصیح. از اینکه او روی کاغذ می‌نوشته و همسرش در همه این سال‌ها همه قصه‌هایش را برایش تایپ می‌کرده و از اینکه حالا بدون او در این خانه آنقدر تنها شده که می‌خواهد برود جایی نزدیک خواهرش. در‌‌ همان شهرک اکباتان.
موقع خداحافظی گفت که می‌خواهد یکی از کتاب‌های فصیح را به من کادو بدهد. گفت خودت برو از روی میز انتخاب کن.

 

اول نمی‌خواستم قبول کنم. آخر کتاب‌های همسرش بود. اما دیدم تعارف نمی‌کند. جدی گفته است.
با دوستم رفتیم بالای میز و کتاب‌ها را نگاه کردیم. فقط انگلیسی نبود. فارسی هم توی آن‌ها بود: گزیده آثار جمال‌زاده، توپ مرواری صادق هدایت، جنایت و مکافات، برادران کارامازوف، گات‌ها، عرفان الحق، فلسفه عرفان، دوره‌های روزنامه کیهان و کلی کتاب به زبان انگلیسی.

 

دوستم از آن وسط یک کتاب قطور با جلد کرم‌رنگ رو برداشت و باز کرد. صفحه اولش را نشانم داد: خط خود فصیح بود که نوشته بود: «‫ این کتاب به احتمال زیاد باید بعد از مرگ اسماعیل فصیح نوشته می‌شده، نه فقط به دلیل آنکه خودش در مقاله وی در مجله third world quality نوشته است (یک نویسنده خوب یک نویسنده مرده است...) بلکه به دلیل آنکه در عرض نزدیک به سی سال نویسندگی، فصیح با خلق افسانه خانواده "آریان" افسانه‌ای در ادبیات ایران به وجود آورده و ممکن است در سال‌های آینده ابعاد و زیبایی‌هاو شگرفی‌های دیگری بیافریند.»

 

به جلد کتاب نگاه کردم. کتاب از فاکنر بود. همسر فصیح گفت که اگر بخواهم می‌توانم‌‌ همان را بردارم. این‌بار دیگر تعارف نکردم. می‌خواستم آن کتاب حتماً مال من باشد.

 

از کتاب«کجا می‌نویسم؟» نوشته نیلوفر دُهنی

 

پیش از این از نیلوفر دهنی در زمانه منتشر شده است:

معینی کرمانشاهی: «به من بگویید سخن‌سالار زبان فارسی»

احضار گسترده روزنامه‌نگاران ايران به وزارت اطلاعات

$
0
0

گزارشگران بدون مرز در بيانيه تازه خود کارزار دوباره سرکوب روزنامه‌نگاران در ايران را محکوم کرد و از احضار گسترده روزنامه‌نگاران و فعالان مدنی در ايران خبر داد.

 

گزارشگران بدون مرز در بيانيه خود که امروز چهارشنبه دوم اسفندماه (۲۰ فوريه) منتشر شده است از دستگيری روزنامه‌نگاران ايرانی در هشتم بهمن‌ماه به‌عنوان "يکشنبه سياه" ياد کرده و گفته است پس از اين دستگيری‌ها در بسياری از شهرهای ايران، بازداشت، احضار و بازجويی روزنامه‌نگاران تشديد شده است.

 

بهمن‌ماه سال جاری ۱۷ روزنامه‌نگار در تهران بازداشت شدند که تاکنون چهار نفر از آن‌ها آزاد شده‌اند و بقيه همچنان در بازداشت به‌سر می‌برند.

 

فاطمه ساغرچی، سليمان محمدی، ميلاد فدايی اصل، جواد دليری، ساسان آقايی، نسرين تخيری، پوريا عالمی، پژمان موسوی، اميلی امرايی، مطهره شفيعی، نرگس جودکی، اکبر منتجبی، صبا آذرپيک، کيوان مهرگان، حسين ياغچی، علی دهقان و ريحانه طباطبايی، اسامی روزنامه‌نگاران بازداشت‌شده بود.

 

جواد دليری، فاطمه ساغرچی، مطهره شفيعی و علی دهقان چهار زندانی‌ای هستند که در اين مدت از زندان آزاد شده‌اند.

 

به‌گفته سازمان گزارشگران بدون مرز، در تاريخ ٣٠ بهمن، دست‌کم ۱۵ روزنامه‌نگار و وب‌نگار که برخی از آن‌ها عضو انجمن ادبی فرهنگی هانا و همکار دو ماهنامه‌ی وريا و کوشک و دوهفته نامه نجوا بودند، از سوی وزارت اطلاعات احضار و يا بازداشت شده بودند و به مدت چند ساعت بازجويی شدند.

 

در چند روز اخير برخی منابع خبری از بازداشت اين روزنامه‌نگاران در ايلام توسط اداره اطلاعات سپاه پاسداران خبر دادند اما برخی منابع ديگر گفته‌ بودند این روزنامه‌نگاران احضار و بازجویی شده‌اند ولی بازداشت نگردیده‌اند.

 

بنا به اطلاعات گزارشگران بدون مرز، در بازجويی‌های انجام‌شده، مأموران امنيتی با تهديد به دستگيرشدگان گفته‌اند که بايد متعهد شوند هيچ‌گونه فعاليتی در چارچوب انتخابات رياست جمهوری خرداد‌ماه سال آينده انجام نخواهند داد

بنا بر اطلاعات گردآوری شده از سوی گزارشگران بدون مرز، در روزهای اخير روزنامه‌نگاران و فعالان سياسی و مدنی به شکل گسترده در سراسر ايران به وزارت اطلاعات احضار شده‌اند.

 

بنا به اطلاعات اين نهاد مدافع آزادی رسانه‌ها، در بازجويی‌های انجام‌شده، مأموران امنيتی با تهديد به آن‌ها گفته‌اند که بايد متعهد شوند هيچ‌گونه فعاليتی در چارچوب انتخابات رياست جمهوری خرداد‌ماه سال آينده انجام نخواهند داد.

 

يازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوری ايران قرار است روز ۲۴ خردادماه سال آينده برگزار شود.

 

سازمان گزارشگران بدون مرز با اعلام اين‌که در حال حاضر ۵۸ روزنامه‌نگار و وب‌نگار در زندان‌های ايران به‌سر می‌برند، گفت: "رژيم جمهوری اسلامی ايران بايد به بازداشت‌های پی در پی و خودسرانه پايان دهد."

 

اين نهاد مدافع حقوق روزنامه‌نگاران جهان، آورده است: "چند ماه پيش از انتخابات رياست جمهوری در اين کشور مقامات مسئول، راهبرد «بازداشت پيش‌گيرانه» را برای دهشت‌افکنی نظام‌مند عليه فعالان رسانه‌ها انتخاب کرده‌اند. کارزاری برای به سکوت وادار کردن همه‌ی ‌صداهای انتقادی بر تضيقات روزافزون‌، ضد آزادی اطلاع‌رسانی و سرکوب روزنامه‌نگاران، يعنی کسانی که می‌توانند شاهدان اصلی اما مزاحم تقلب‌کاری در انتخابات باشند."

 

کميته‌ کارگروه تعيين مصاديق محتوای مجرمانه در ايران نيز بهمن‌ماه سال جاری فهرستی به‌عنوان جرم‌های مربوط با انتخابات رياست جمهوری را تصويب کرد که بر اساس آن عملا هرگونه اظهار نظری عليه انتخابات، نحوه اجرای آن و همچنين انتقاد از مسئولان امر جرم تلقی شده است.

 

گزارشگران بدون مرز همچنين به اطلاعيه روز گذشته وزارت اطلاعات ايران اشاره کرده است که در آن اين وزارتخانه همچون موارد ديگر دستگيری افراد، از اعترافات احتمالی بازداشت‌شدگان خبر داده و گفته بود: "تعدادی از اعضای شناسايی‌شده شبکه تقاضا نمودند اطلاعات و تجربيات خود از اين شبکه را بازگو و منتشر نمايند تا هشداری برای سايرين باشد."

 

همچنين احمد بخشايش عضو کميسيون امنيت مجلس در مصاحبه با روز آنلاين از احتمال مصاحبه تلويزيونی روزنامه‌نگاران بازداشت‌شده خبر داده بود.

 

کريستف دولوار دبير اول گزارشگران بدون مرز در اين‌باره گفت: "اين نخستين بار نيست که اعترافات قربانيان که در اصل بخش‌های از بازجويی آن‌هاست و با بدرفتاری و اعمال فشار به‌دست آمده از شبکه‌های صداوسيمای جمهوری اسلامی، شبکه انگليسی‌زبان و شبکه عربی‌زبان آن پرس تی‌وی و العالم پخش می‌شود."

 

وی افزود: "پيش از اين برخی از روزنامه‌نگاران زندانی، شبکه‌های تلويزيونی جمهوری اسلامی را به همدستی با وزارت اطلاعات برای آماده‌ کردن و پخش اعترافات اجباری متهم کرده بودند. اين اقدام به شکل اشکار نقض ميثاق بين‌المللی حقوق مدنی و سياسی‌ست که ايران از جمله کشورهای امضا کننده‌ آن است."

 

گزارشگران بدون مرز گفته است روزنامه‌نگاران بازداشت‌شده از حقوق اوليه خود، حق دسترسی به وکيل و يا ملاقات با خانواده محروم و همچنان در سلول‌های انفرادی بند امنيتی ٢٠٩ که تحت کنترل وزارت اطلاعات است، زندانی هستند.

 

 

جدال در حکومت: ترمیم‌پذیر یا رسیدن به نقطه بی بازگشت

$
0
0
علی افشاری

علی افشاری − سخنان خامنه‌ای در جمع گروهی از مردم آذربایجان شرقی، شتابی به روند تحولات در ساختار قدرت بخشید. با نزدیک شدن به زمان انتخابات، این روند، تلاطم‌هایی بیشتری را جلوه‌گر می‌سازد.

 

 اظهارات جدید رهبری در دو قلمرو داخلی و خارجی، ویژگی‌های راهبردی داشت. موضع‌گیری جدید وی نقش مهمی در شکل دادن به آرایش جدید قوا در بلوک قدرت دارد.

 

اما بررسی اتفاقات و چالش‌های اخیر در نظام سیاسی ایحاد تردید می‌کند که وی به مانند گذشته بتواند اوضاع را در به شکل دلخواه مدیریت نماید و یا روند اتفاقات را تحت کنترل خود در آورد.

 

 البته خامنه‌ای در طول دوران رهبری ۲۳ ساله خود با چالش‌های بزرگی مواجه بوده و عبور موفقیت آمیز از آنها پشتوانه‌ای قوی برای وی است. اما مشکل در اینجا است که این بار اقتدارش از سوی کسانی مورد تهدید قرار گرفته که توسط خود او در هرم قدرت ارتقاء یافته و در مناصب بالای حکومت جای گرفتند. چالش جدید از بطن و مرکز حلقه‌ای بر می‌خیزد که وی با تلاش بسیار در دوره رهبری خود از میان خودی‌ها و پیروانش ایجاد شکل داده است.

 

سخنان اخیر خامنه‌ای پیام‌های مهمی داشت. در سیاست خارجی او از تداوم سیاست جاری نظام در اجتناب از گفتگوی مستقیم با آمریکا و تداوم ماجراجوئی هسته‌ای محکم دفاع کرد و جلوی هر گونه تجدید نظر و نرمش در مذاکرات پیشرو در آلماتی را مسدودنمود. خامنه‌ای با متهم ساختن امریکا و غرب به فریبکاری، زورگویی و بد خواهی، عدم انعطاف و ایستادگی در مذاکرات هسته‌ای را توجیه کرد. به نظر می‌رسد با توجه به حرف‌های وی و تاکید بر تداوم غنی سازی اورانیوم پنجره گشوده شده برای تفاهم هسته‌ای بسته خواهد شد.

بنابراین روز‌های آینده آزمونی برای قدرت خامنه‌ای است که آیا اقتدارش آسیب جدی دیده و وی با بحران بزرگی مواجه خواهد شد یا اینکه کشمکش تازه را مهار می‌نماید.

 

سیاست خارجی در سخنان اخیر خامنه‌ای

 

اما سخنان اخیر خامنه‌ای پیام‌های مهمی داشت. در سیاست خارجی او از تداوم سیاست جاری نظام در اجتناب از گفتگوی مستقیم با آمریکا و تداوم ماجراجوئی هسته‌ای محکم دفاع کرد و جلوی هر گونه تجدید نظر و نرمش در مذاکرات پیشرو در آلماتی را مسدودنمود.

 

 خامنه‌ای با متهم ساختن امریکا و غرب به فریبکاری، زورگویی و بد خواهی، عدم انعطاف و ایستادگی در مذاکرات هسته‌ای را توجیه کرد. به نظر می‌رسد با توجه به حرف‌های وی و تاکید بر تداوم غنی سازی اورانیوم پنجره گشوده شده برای تفاهم هسته‌ای بسته خواهد شد.

 

خامنه‌ای کوشید با تشجیع احساسات ملی و کوبیدن بر طبل بیگانه ستیزی، هزینه‌های سنگین مرتبط با برنامه هسته‌ای را با عزت و پیشرفت کشور پیوند دهد. می‌توان از سخنان وی نتیجه گرفت که حکومت بنای توقف و تعطیلی غنی سازی اورانیوم را ندارد. البته ممکن است در سطوح بالاتر از ۵ درصد حاضر به مذاکره باشد اما زمانی این کار را انجام می‌دهد که آمریکا تحریم‌ها را پیشاپپیش بردارد و فشار و تهدید را کنار بگذارد. بدینترتیب قفل هسته‌ای شانسی برای باز شدن ندارد.

 

خامنه‌ای چند بار به هدف غرب برای نا امید ساختن ملل مسلمان از مقاومت، تبیغ و هیاهو برای تسلیم شدن ملت و نظام ایران، ایجاد شکاف در جامعه ایران و تقویت مطالبه برای متوقف کردن برنامه اتمی جنجالی اشاره کرد. این اشارات می‌تواند آسیب پذیری حاکمیت را نشان دهد.

 

همچنین از زاویه‌ای دیگر بازتاب دهنده وجود دیدگاه‌های انتقادی در داخل حاکمیت است که وی سعی می‌کند با تکیه به بدخواهی غرب، دمیدن روح حماسی به ماجرا و ضرورت مقاومت به تقابل با تجدید نظر طلبی در سیاست خارجی ستیزه گر و فعالیت‌های حساس هسته‌ای بپردازد.

 

 موضع گیری وی زاویه مشخصی با اظهارات علی اکبر صالحی وزیر خارجه نیز داشت که دیدگاه جریان احمدی‌نژاد را نمایندگی می‌کند. سخنان خامنه‌ای در عین حال نوعی هشدار نیز بود که هر دیدگاهی که در داخل کشور خواهان تفاهم هسته‌ای بشود با طرح دشمن همسو است و لذا مورد برخورد امنیتی واقع می‌شود.

 

سیاست داخلی

 

اما در عرصه داخلی، سخنان خامنه‌ای روشن کننده گسترش شکاف وی با جریان احمدی‌نژاد بود. او برای نخستین بار به صورت علنی احمدی‌نژاد را آماج انتقاد صریح قرار داد. وی عمل محمود احمدی‌نژاد در افشای فیلم فاضل لاریجانی را بد، نا مناسب، خلاف اخلاقی، خلاف شرع و خلاف قانون دانست و او را به دلیل بر هم زدن آرامش، امنیت روانی. اخلاقی به تضییع حقوق مردم متهم کرد.

 

خامنه‌ای این هشدار را به احمدی‌نژاد داد که بی اعتنایی وی و تداوم درگیری در نظام سیاسی می‌تواند پیامد‌های سنگینی را به همراه داشته باشد. تاکید بر نصیحت‌گویی فعلا بدین معنا است که او کماکان ترجیح می‌دهد به صورت کشدار و مریز احمدی‌نژاد را تا پایان دوره تحمل کند. اما در عین حال تمایل دارد که نشان دهد کاسه صبرش در حال لبریز شدن است و در صورت لزوم ابایی از تعیین تکلیف با وی ندارد.

 او فعلا احمدی‌نژاد را نصیحت کرد و در عین حال اکثریت مجلس و علی لاریجانی را نیز به خاطر استیضاح وزیر کار و قدری زیاده روی در جوابگوئی نکوهش کرد.

 

تحلیل این موضعگیری روشن می‌سازد که رابطه خامنه‌ای با احمدی‌نژاد هنوز به مرز ترمیم ناپذیری نرسیده، اگر چه به آن نزدیک شده است.

 

خامنه‌ای و مشکل رئیس جمهوری‌اش

 

خامنه‌ای این هشدار را به احمدی‌نژاد داد که بی اعتنایی وی و تداوم درگیری در نظام سیاسی می‌تواند پیامد‌های سنگینی را به همراه داشته باشد. تاکید بر نصیحت‌گویی فعلا بدین معنا است که او کماکان ترجیح می‌دهد به صورت کشدار و مریز احمدی‌نژاد را تا پایان دوره تحمل کند. اما در عین حال تمایل دارد که نشان دهد کاسه صبرش در حال لبریز شدن است و در صورت لزوم ابایی از تعیین تکلیف با وی ندارد.

 

خامنه‌ای علی‌رغم اینکه در چند ماه گذشته به صراحت بیان کرد هرکس بخواهد از اختلافات درون نظام برای بسیج و تحریک مردم استفاده کند، مرتکب خیانت شده است، اما از واژه کم خطر تر "بداخلاقی" برای درگیری در مجلس استفاده نمود. به نظر می‌رسد وی عمدا و آگاهانه از این واژه استفاده کرد تا فرصت اصلاح را به طرفین بدهد و اعلام کند اتفاق اخیر در آن حدی نبوده است که عکس العمل مراجع قانونی نظام را در پی داشته باشد.

 

خامنه‌ای همان‌گونه که قول داده بود پس از چند روز به داوری در خصوص نزاع بین روسای قوای مقننه و مجریه پرداخت. در این ماجرا وی بیشتر احمدی‌نژاد را ملامت کرد و مقصر شناخت. اما این موضع گیری لزوما بدین معنا نیست که وی به صورت کلی لاریجانی‌ها را به خود نزدیک تر می‌داند. بلکه می‌توان این برخورد را مربوط به حالتی خاص دانست. هنوز پیوند‌های گفتمانی حفظ رابطه وی با احمدی‌نژاد را ضروری جلوه می‌دهد.

 

هشدار تلویحی خامنه‌ای این تصور را نیز قوت می‌بخشد که کاندیدای احتمالی جریان احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم تایید نخواهد شد.

 

مهره‌ها و نیروهای دیگر

 

اما خامنه‌ای در عین حال نا خشنودی خود را از علی لاریجانی و اکثریت مجلس نیز آشکار ساخت. در واقع وی نشان داد که نظر مثبتی نسبت به طرفین نزاع ندارد. اوچنین با پیش کشیدن قصور وکاستی در برخورد با پرونده‌های مفاسد اقتصادی، به صادق لاریجانی نیز انتقاد کرد وعملکرد او را نیز زیر سئوال برد.

 

از آنجایی که اعضای حزب پایداری پیش از استیضاح شیخ‌الاسلامی در مجلس به مخالفت رهبری با استیضاح استناد می‌کردند، لذا ابراز مخالفت خامنه‌ای با استیضاح و بی‌فایده دانستن آن، موضع آنها در ادعای نزدیکی به رهبر را تقویت کرد.

 

خامنه‌ای همچنین وزیر کار را از مسئله مدیریت مرتضوی بر سازمان تامین اجتماعی بری ساخت وبه نوعی دادن مسئولیت به مرتضوی را اتفاقی غیر مهم جلوه داد.

 

اما خواست و موضع گیری خامنه‌ای به تنهایی تعیین کننده سرنوشت رویارویی‌ها در درون بلوک قدرت نیست. واکنش جناح‌های اصلی حاکمیت نیز فاکتوری  تعیین کننده‌ای است.

 

صادق و علی لاریجانی روسای قوه قضائیه و مقننه خیلی سریع به رهبری نامه نوشتند. محتوی نامه‌های آنها کاملا تسلیم طلبانه بود و اطاعت کامل از تقاضای رهبری را بازتاب بخشید. علی لاریجانی صراحتا از آنچه در جریان استیضاح گذشت معذرت خواهی کرد واطاعت از خامنه‌ای را واجب شرعی خواند.

 

البته با توجه به سوابق قبلی و هشدار‌های مکرر خامنه‌ای مبنی بر پرهیز از این دعوا نمی‌توان این اظهارات را دلیلی بر تبعیت در عمل دانست.

 

پس از ماجرای حکم حکومتی برای پرهیز از سئوال از احمدی‌نژاد در مجلس مشخص بود که رهبری نظر مثبتی به استیضاح وزراء ندارد. اما علی رغم این مسئله و تاکید اصول‌گرایان تندرو مبنی بر تعارض استیضاح با تبعیت از ولایت، باز اکثریت مجلس با هدایت علی لاریجانی پروژه برکناری وزیر را کلید زدند.

 

خامنه‌ای می‌کوشد تا اصول‌گرایان سنتی و میانه و جریان احمدی‌نژاد را توامان تضعیف سازد. رویارویی آنها وفرسوده ساختن هم‌دیگر به نفع خامنه‌ای است که به دنبال رشد جریان سوم در قالب جریان سوم تیر است. خامنه‌ای بدون اینکه روی خوشی به استیضاح نشان دهد، اجازه داد این عمل صورت بگیرد و حال با قرار دادن خود در موضع مخالف ضمن اینکه از مزایای حرکت برخوردار شده است خود را در جایگاه بی طرف و خارج از منازعه قرار می‌دهد.

صدق ادعاهای احمد توکلی و علی مطهری مبنی بر خودداری از استیضاح در صورت اگاهی از نطر رهبری نیز با تردید‌های جدی مواجه است. به نظر می‌رسد اصول‌گرایان منتقد وضع موجود مصر هستند برنامه‌های شان را علی رغم زاویه داشتن با خواست رهبری تا جایی که وی به صورت علنی و صریح ابراز مخالفت کند، جلو ببرند.

 

 از سوی دیگر می‌توان حدس زد خامنه‌ای نیز از این وضعیت چندان ناراضی نیست. او می‌کوشد تا اصول‌گرایان سنتی و میانه و جریان احمدی‌نژاد را توامان تضعیف سازد. رویارویی آنها وفرسوده ساختن هم‌دیگر به نفع خامنه‌ای است که به دنبال رشد جریان سوم در قالب جریان سوم تیر است. خامنه‌ای بدون اینکه روی خوشی به استیضاح نشان دهد، اجازه داد این عمل صورت بگیرد و حال با قرار دادن خود در موضع مخالف ضمن اینکه از مزایای حرکت برخوردار شده است خود را در جایگاه بی طرف و خارج از منازعه قرار می‌دهد.

 

پاسخ احمدی‌نژاد

 

اما پاسخ احمدی‌نژاد تفاوت معنا داری با نامه‌های برادران لاریجانی داشت. مفاد نامه وی پاسخگوی انتظارات خامنه‌ای نیست. طرفداران رهبری واصول‌گرایان از جمله حسین ابراهیمی، کوچک زاده، محمد نبی حبیبی از احمدی‌نژاد خواستند تا از رهبری استغفار بجوید. اما وی در نامه اش هیچ اشاره‌ای به پذیرش عناوین خامنه‌ای در خصوص افشاگری اش در مجلس نکرد. او صرفا بیان داشت :« اینجانب و همکارانم در دولت تا آخرین لحظات مسئولیت دلبسته به ارزش‌های انقلاب اسلامی کمر بسته خدمت به کشور و مردم خواهیم بود و اطمینان می‌دهم که همه تلاش ما به عنوان خادمان ملت، در مسیر اعتلای کشور و رفع مشکلات کشور خواهد بود و کوچکترین قدمی برخلاف مصالح کشور بر نخواهیم داشت»

 

سپس نیز دلبستگی خود به خامنه‌ای را همیشگی دانست. احمدی‌نژاد در حاشیه جلسه هیات دولت نیز اعلام کرد راضی نیز نیست رهبری ناراحت شود. بنابراین پاسخ احمدی‌نژاد اولا حاوی معذرت خواهی نیست و ثانیا هیچ نکته دال بر خطا بودن عملش ندارد.

 

او می‌گوید دولتش در خدمت ارزش‌های انقلاب اسلامی و خواست مردم خواهد بود و بر خلاف مصلحت کشور عمل نمی‌کند. احمدی‌نژاد تبعیت از مواضع رهبری را به عنوان ملاک‌های فعالیت دولت مطرح نساخت. به نظر می‌رسد وی اگاهانه این عمل را انجام داده است. تنها میر تاج الدینی معاون پارلمانی رئیس جمهور اعلام کرد دولت مواضع رهبری را تصب العین قرار می‌دهد.

 

خامنه‌ای و  انصارش

 

محور مهم دیگر سخنان خامنه‌ای محکوم کردن اخلال در مراسم سخنرانی علی لاریجانی در قم بود. این مسئله تبدیل به معمایی شده است. دشوار بتوان قبول کرد که حادثه فوق بدون سازماندهی انجام شده باشد. تا کنون مراجع امنیتی و قضائی سخنی در خصوص اعترافات و جریان بازداشت‌ها و تحقیقات بیان نکرده‌اند. نوع شعار‌ها وترکیب حمله کنندگان تردید جدی ایجاد می‌نماید که آنها جزو هواداران دولت بوده باشند. جهت گیری اصلی بر هم زنندگان سخنرانی لاریجانی، تعارض عملکرد وی با انتظارات رهبری بود. بصیرت کلیدواژه خامنه‌ای در ارزیابی عملکرد کارگزاران زیر دستش است. اخلال گران نیز علی لاریجانی را به بی بصیرتی متهم می‌ساختند.

 

جلالی مسئول دفتر مصباح یزدی در قم آشکار ساخت که مسئولین امنیتی قم به لاریجانی هشدار داده بودند و به وی توصیه کرده بودند که از سخنرانی انصراف بدهد. احمدی مقدم رئیس نیروی انتظامی نیز اعلام کرد که مامورین آن از قبل در جریان اخلال در برنامه سخنرانی بوده‌اند.

 

 بنابراین با توجه به این ملاحظات می‌توان نتیجه گرفت که حمله کنندگان از پشتوانه قوی برخوردار بوده‌اند که مامورین انتظامی و امنیتی جلوی انها را نگرفته‌اند.

 

در مجموع می‌توان گفت موضع‌گیری جدید خامنه‌ای نمایانگر تشدید شکاف بین وی و احمدی‌نژاد است. اما هنوز این شکاف به مرحله ترمیم ناپذیری نرسیده است. خامنه‌ای در عین حال مهار برادران لاریجانی وبخش سنتی وپراگماتیست اصول‌گرایان را نیز در نظر دارد. او از طرفین نزاع نا خشوند است و مهار متقابل آنها را دنبال می‌کند.

 در تحلیل این مسئله می‌توان چند حالت را در نظر گرفت. نخست می‌توان این فرضیه را بررسی کرد که حرکت فوق با چراغ سبز خامنه‌ای صورت گرفته است. اما مصلحت ایجاد می‌کرده که موضوع مخفی مانده و رهبری در ظاهر موضع مخالف بگیرد. مشابه این اتفاق در قتل‌های زنجیره‌ای، حمله به کوی دانشگاه و پرونده بازداشتگاه کهریزک رخ داد. می‌توان همچنین گمانه زنی کرد که موضوع با هماهنگی نزدیکان رهبری انجام شده است ولی پس از بالا گرفتن اعتراضات بخصوص در حوزه علمیه قم، مصلحت ایجاب کرده خامنه‌ای به مخالفت بپردازد.

 

 اما موضع گیری منفی شدید وسریع روزنامه کیهان و اعضای جبهه پایداری فرضیه دیگری را قوت می‌بخشد که این عمل خارج از کنترل حکومت صورت گرفته است. ممکن است اطرافیان مصباح یزدی و یا حلقه‌ای از نیرو‌های افراطی به صورت خو دسرانه به این کار مبادرت ورزیده‌اند.

 

اما هر کدام از این فرضیه‌ها درست باشد، خامنه‌ای روشن ساخت که هیچ گروهی حق ندارد به بهانه صحیت‌های جدید وی حملاتی را بر علیه دولت و مجلس سازمان دهد.

 

جمع‌بندی

 

در مجموع می‌توان گفت موضع گیری جدید خامنه‌ای نمایانگر تشدید شکاف بین وی و احمدی‌نژاد است. اما هنوز به مرحله ترمیم ناپذیری نرسیده است. خامنه‌ای در عین حال مهار برادران لاریجانی وبخش سنتی وپراگماتیست اصول‌گرایان را نیز در نظر دارد. او از طرفین نزاع نا خشوند است و مهار متقابل آنها را دنبال می‌کند.

 

 پاسخ احمدی‌نژاد در بر دارنده انتظارات خامنه‌ای و اصول‌گرایان نیست. وی بنای مقاومت دارد اما در عین حال متمایل به افزایش سطح درگیری با خامنه‌ای در مقطع فعلی نیست.

 

روز‌های آینده نشان خواهد داد که سمت و سوی رقابت‌های داخل حاکمیت، چه تغییراتی را در عرصه سیاسی بوجود خواهد آورد. آیا خامنه‌ای موفق می‌شود اختلافات داخل حکومت را مدیریت نماید یا توصیه‌های جدید وی نیز مانند موارد قبلی در عمل با بی اعتنایی مواجه می‌شود.

 

 

رویارویی خونین سنی‌ها و شیعیان در پاکستان

$
0
0
فرهمند علیپور

فرهمند علیپور - نزاع‌های خونین میان سنی‌ها و شیعیان در پاکستان هر ساله صد‌ها قربانی می‌گیرد. تنها در سال گذشته میلادی بیش از ۴۰۰ تن از شیعیان این کشور به رگبار بسته شدند و یا در عملیات‌ بمب گذاری جان خود را از دست دادند.

 

 پاکستان با ۱۷۸ میلیون نفر جمعیت، ششمین کشور پرجمعیت جهان است. سنی‌ها اکثریت جمعیت پاکستان را تشکیل می‌دهند و شیعیان نیز اقلیتی حدود ۱۹ درصدی به شمار می‌روند.

 

این میزان حدود ۳۵ میلیون جمعیت را در بر می‌گیرد و پاکستان را پس از ایران، به جایگاه دومین کشور مسلمان می‌رساند که بیشترین جمعیت شیعه را در خود جای داده است.

 

گرچه اختلافات میان شیعیان و سنی‌ها به هزار و چند صد سال قبل باز می‌گردد اما عمر درگیری‌های خونین میان پیروان این دو مذهب در پاکستان به سه دهه قبل می‌رسد. در سال ۱۹۷۹ سه رخداد مهم در منطقه به وقوع پیوست. ارتش شوروی افغانستان را اشغال کرد، حکومت سلطنتی و سکولار شاه در ایران سقوط کرد و جایگزین آن یک حکومت مذهبی شیعه شد و در پاکستان ژنرال ضیاء الحق دست به یک کودتای نظامی زد و قدرت را  به دست گرفت.

 

 از‌‌ همان زمان بود که کمک‌های مالی چشمگیر برخی کشورهای عربی با حمایت آمریکا و زمینه سازی دولت وقت اسلام‌آباد، راهی پاکستان و مدارس مذهبی این کشور شد تا نیروهای جهادی علیه ارتش شوروی تشکیل شود و سرزمین اسلامی افغانستان دوباره به جهان اسلام برگردد و از یوغ کمونیسم رهایی یابد.

 

 گرچه به خاطر اکثریت جمعیت پاکستان این کمک‌ها بیشتر شامل حال گروه‌های سنی همچون سپاه صحابه و بعد‌ها طالبان شد، اما شیعیان نیز با حمایت‌ حکومت مذهبی ایران، گروه‌های کوچک نظامی خود نظیر «تحریک جعفری» را تشکیل دادند.

 

حضور مجاهدان و جنگجویان عربی که در جنگ افغانستان حضور داشتند و به عرب‌های افغانی معروف شدند، موجب شد تا سیلی از افکار سلفی و تندروانه وارد تفکر سنتی جنگجویان سنی مذهب پاکستانی شود. رواج این تفکرات موجب تشدید احساسات ضد شیعه از سوی گروه‌های سنی مذهب شد. 

اکنون گروه‌های نظامی سنی و شیعی پاکستانی روانه کوه‌ها و دشت‌های افغانستان شده بودند تا به مجاهدان افغانی در این جهاد و رویارویی با ارتش شوروی یاری رسانند. جنگی نیابتی از سوی آمریکا با ارتش شوروی و به وسیله مجاهدین پاکستانی، عرب و افغانی.

 

 با اتمام دوران جهاد در افغانستان، گروه‌های مسلح پاکستانی به خانه خود بازگشتند. آن‌ها اما همراه با سلاح‌های خود بازگشته بودند و چون اندیشه جهاد را در ذهن خود داشتند نمی‌توانستند از تفنگ و میدان مبارزه به دور باشند.

 

این گونه شد که برخی از این گروه‌ها به سمت کشمیر تحت کنترل هند رو آوردند و در انجا دست به اقدامات تروریستی و مبارزه علیه سربازان هندی زدند.

 

گروه‌های دیگری از ان‌ها نیز شیعیان را، به مثابه گروهی از مسلمانان که به عقیده برخی مذهبیون افراطی سنی منحرف شده بودند، هدفی برای مبارزه خود تبدیل کردند.

 

 به آتش کشیدن روستاها، خانه‌ها و مساجد شیعیان و کشتار دسته جمعی و به رگبار بستن آن‌ها چه در صف‌های نماز چه در بیمارستان‌ها، به یک خبر تکراری در پاکستان تبدیل شد. روحانیان مذهبی شیعه همانقدر هدف گروه‌های تروریستی سنی مذهب قرار گرفتند که وکلا و پزشکان سر‌شناس شیعی.

 

حضور مجاهدان و جنگجویان عربی که در جنگ افغانستان حضور داشتند و به عرب‌های افغانی معروف شدند، موجب شد تا سیلی از افکار سلفی و تندروانه وارد تفکر سنتی جنگجویان سنی مذهب پاکستانی شود. رواج این تفکرات موجب تشدید احساسات ضد شیعه از سوی گروه‌های سنی مذهب شد.

 

 در سال‌های اخیر جدال خونین میان گروه‌های افراطی سنی مذهب پاکستانی همچون لشکر جنگوی به بیرون از مرزهای پاکستان نیز کشیده شده است.

 

در یکی از مهم‌ترین رویدادهای تروریستی از این دست، لشکر جنگوی مسئولیت بمب‌گذاری انتحاری در عاشورای دو سال پیش کابل را بر عهده گرفت. حادثه‌ای که کشته شدن ۶۰ زائر را به دنبال داشت و شوکی بزرگ در جامعه شیعی افغانستان به وجود آورد.

 

ابعاد این حادثه انقدر بزرگ بود که سخنگوی گروه طالبان، مظنون اولیه این حادثه، به سرعت ضمن تبرئه دست داشتن گروه متبوع خود، این حادثه را «ظالمانه و وحشیانه» معرفی کرد.

 

 گروه جنگوی به داشتن مواضع سرسختانه علیه اقلیت شیعه معروف است و تاکنون ده‌ها عملیات تروریستی را علیه شیعیان انجام داده است. این گروه که ارتباط قوی با القاعده دارد و از سال ۱۹۹۶ تشکیل شده، همواره از دولت پاکستان می‌خواهد تا به طور رسمی شیعیان را به عنوان گروه‌های غیر مسلمان معرفی کند. به عقیده ارتش جنگوی، شیعیان «بزرگ‌ترین کافران روی زمین هستند.»

 

بسیاری‌ معتقدند که سرویس امنیتی پاکستان موسوم به آی اس آی، تلاشی برای جلوگیری از عملیات تروریستی نمی‌کند زیرا دولت اسلام‌آباد یکی از منافع خود را در همین درگیری‌ها و اختلافات فرقه‌ای می‌بیند. برخی نیز اعتقاد دارند که عربستان سعودی پس از سقوط دولت سنی صدام در عراق، برای جلوگیری از گسترش نفوذ شیعیان در منطقه، کمک‌های خود به گروه‌های تندروی سنی پاکستان را بیشتر کرده است.

در سال‌های اخیر گرچه اقلیت شیعه پاکستان بزرگ‌ترین قربانی درگیری‌های فرقه‌ای بود، اما گروه‌های مسلح کوچکی نیز از سوی این شیعیان راه اندازی شده است. برخلاف گروه‌های تروریستی سنی که اهداف خود را در مناطق پر تراکم شیعی انتخاب می‌کنند تا تعداد قربانی و میزان هراس را به حداکثر ممکن برسانند،

 

گروه‌های تروریستی شیعه بیشتر تمرکز خود را بر ترور آن دسته از روحانیان سنی مذهبی تندرو قرار داده‌اند که معمولا رهبری جریان‌های تندرو علیه شیعیان را بر عهده دارند.

 

درگیری‌های خونین و قتل عام شیعیان اما مورد تائید اکثریت جمعیت پاکستان نیست. در یکی از آخرین حمله‌های صورت گرفته به شیعیان که دست کم ۸۰ شیعه را در شهر کویته قربانی کرد، جمعیت سنی مذهب شهر در برابر بیمارستان‌ها به انگیزه اهدای خون به زخمی شدگان ازدحام کرد.

 

کویته شهری است که در خود اقلیت شیعه فارسی زبان، هزاره‌های مهاجرت کرده از افغانستان را جای داده است.

 

غیر از لشکر جنگوی و سپاه صحابه که در تقابل خونین با شیعیان پاکستانی همراه هستند، لشکر طیبه، گروهی که تمرکز بیشتر خود را بر کشمیر تحت کنترل هند قرار داده و طالبان پاکستانی نیز هر از چند‌گاه مسئولیت عملیات‌ تروریستی و کشتار شیعیان را بر عهده می‌گیرند.

 

بسیاری‌ معتقدند که سرویس امنیتی پاکستان موسوم به آی اس آی، تلاشی برای جلوگیری از اعمال تروریستی این گروه‌ها انجام نمی‌دهد زیرا  دولت اسلام‌آباد یکی از منافع خود را در همین درگیری‌ها و اختلافات فرقه‌ای می‌بیند.

 

 برخی از ناظران نیز بر این عقیده هستند که از زمان سقوط دولت سنی مذهب صدام حسین در عراق که منجر به روی کار آمدن شیعیان در این کشور و در نتیجه گسترش نفوذ ایران در جهان عرب شد، عربستان سعودی بر حجم کمک‌های خود به گروه‌های تندروی سنی در پاکستان و دولت این کشور افزوده است تا از این طریق از گسترش نفوذ شیعیان در منطقه جلوگیری کند.

 

 شاید از همین روست که برخی مقامات پاکستان در دوسال گذشته اعلام کردند، در صورت نیاز به ارسال واحدهایی از ارتش خود برای دفاع از حکومت سنی مذهب بحرین در برابر معترضان شیعی این کشور اقدام خواهند کرد.

 

البته دولت بحرین به تعداد زیادی از شهروندان سنی مذهب پاکستانی تبعیت بحرین را اعطا کرده تا هم از این طریق نسبت جمعیت سنی‌ها را در برابر شیعیان افزایش دهد و هم بخشی از این شهروندان تازه (سنی‌های پاکستانی) را جذب نیروهای پلیس و نظامی خود کند و راحت‌تر به مقابله با معترضان شیعه بپردازد.

 

 پا به پای افزایش رودرویی‌های گاه خونین سنی‌ها و شیعیان در عراق، سوریه، لبنان، بحرین و یمن، وضعیت در پاکستان هم بد‌تر می‌شود و عدم تمایل دولت اسلام‌آباد برای تقابل جدی با گروه‌های تروریست، تصویر وضعیت آینده پاکستان را مغشوش و نگرانی‌آور می‌کند.

احتمال بازگشايی خانه سینما در پایان اسفندماه

$
0
0

فرهاد توحیدی، رئیس هیئت مدیره خانه سینما از اصلاح اساسنامه خانه سینما خبر داد و پیش‌بینی کرد فعالیت این نهاد صنفی تا پایان اسفندماه جاری دوباره آغاز شود.

 

فرهاد توحیدی، رئیس هیئت مدیره خانه سینما امروز چهارشنبه دوم اسفندماه در گفت‌و‌گو با خبرگزاری کار ایران (ایلنا)، روند اصلاح اساسنامه خانه سینما را مثبت ارزیابی کرد و گفت‌:" تغییرات و اصلاحاتی که در اساسنامه صورت گرفته در راستای تضمین فعالیت صنفی و قانونی خانه سینما است و تعریف و ساختار خانه سینما تغییری نکرده است."

 

وی بحث اصلاح ساختار را بحثی دامنه‌دار دانست و افزود: "باید یک هیئت کار‌شناسی با کار طولانی در آینده بحث تغییر ساختار را پیگیری کند‌."

 

به گفته توحیدی،اساسنامه خانه سینما از سوی هیئت هفت نفره امضا و به دفتر محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور ایران فرستاده شده و قرار است دفتر رئیس‌جمهور به‌عنوان مرجع رسيدگی، این تغییرات را تصویب کند.

 

فرهاد توحیدی: خانه سینما در آینده نیز فعالیت صنفی خواهد کرد

دی‌ماه امسال برپایه حکمی از سوی جواد شمقدری، معاون سینمایی و رئیس سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جمال شورجه، کارگردان طرفدار حکومت، ابوالقاسم طالبی، کارگردان فیلم "قلاده‌های طلا" و عباس بابویهی، عضو کانون کارگردانان به‌عنوان نمایندگان سازمان سینمایی برای اصلاح اساسنامه خانه سینما معرفی شدند.

 

گویا از سوی خانه سینما نیز جمال خندان‌کوچکی، وکیل دادگستری، ابراهیم مختاری، عضو هیئت‌مدیره‌ و فرهاد توحیدی، رئیس هیئت‌مدیره‌ به‌عنوان نمایندگان این تشکل معرفی شده بودند.

 

توحیدی در ادامه با اعلام این‌که "پیش‌بینی شده تا پایان اسفند فعالیت مجدد خانه سینما آغاز شود"، تأکید کرد: "اگر همه کارها به خوبی پیش برود و خانه سینما تا پایان سال بازگشایی شود در بهار سال آینده می‌توان مجمع عمومی را تشکیل داد‌."

 

این مقام مسئول در خانه سینما گفت: "پس از برگزاری مجمع عمومی می‌توان یک کمیته جدیدی را برای اصلاح ساختار خانه سینما پیش‌بینی کرد."

 

توحیدی همچنين تأکيد کرد که "خانه سینما در آینده نیز فعالیت صنفی خواهد کرد."

 

محمد حسینی، وزیر ارشاد که در روزهای پایانی شهریورماه رأی نهایی هیئت رسیدگی به امور مراکز فرهنگی و هنری درباره تعطیلی همیشگی خانه سینما را تأیید کرده بود یک ماه بعد پیرامون وضعیت خانه سینما گفته بود: "باید اساسنامه اصلاح و انتخابات برگزار شود."

 

خانه سینما در ایران نهادی صنفی با بیش از پنج هزار عضو است که با بالا گرفتن اختلاف‌های مسئولان آن با وزارت ارشاد، در دی‌ماه سال ۱۳۹۰ تعطیل شد.

 

منحل شدن خانه سینما از سوی وزارت ارشاد به دلیل ایراد در اساسنامه‌ این مجموعه صنفی اعلام شد و با وجود مخالفت دیوان عدالت اداری با این تصمیم، هیئت رسیدگی به امور مراکز فرهنگی وزارت ارشاد، در رأی نهـایی خود، خانه سینما را به‌طور دائم تعطیل اعلام کرد و اصرار بر ادامه فعالیت آن را غیر قانونی دانست.

 

بسیاری از ناظران تعطیلی خانه سینما را اقدامی سیاسی می‌دانند و در طول این یک سال بار‌ها سینماگران ایران نسبت به انحلال خانه سینما اعتراض کرده‌اند.

 

 

قاچاق ۶۱ موتور هواپيمای بدون سرنشين به ايران، در آلمان کشف شد

$
0
0

دادستان کل آلمان يک فرد ايرانی ـ آلمانی و يک ايرانی را به قاچاق موتور هواپيمای بدون سرنشين به جمهوری اسلامی ايران متهم کرد.

 

خبرگزاری آلمان، امروز چهارشنبه دوم اسفندماه گزارش داد، دادستان کل آلمان در شهر کارلسروهه عليه دو تاجر به نام‌های "ایمان ج. ل"، ۳۱ ساله که ايرانی ـ آلمانی است و "داوود الف" ۵۴ ساله که ايرانی است، اعلام جرم کرد.

 

به‌گفته دادستانی آلمان "ایمان ج. ل"، رئیس یک شرکت واردات و صادرات، و همدست احتمالی وی، "داوود الف"، به نقض قانون تجارت خارجی متهم شده‌اند.

 

بر اساس اطلاعيه دادستانی آلمان "ایمان ج. ل" متهم شده است که بدون مجوز قانونی ۶۱ موتور هواپيمای بدون سرنشين را به ايران ارسال کرده و در آن‌جا "داوود الف"، متهم دوم پرونده، اين موتورها را فروخته است.

 

آن‌ها برای فريب مأموران گمرک آلمان اين محمولات را با عناوين ديگری از آلمان خارج می‌کرده‌اند.

 

مقامات آلمانی آذرماه گذشته نيز خبر دادند که یک تاجر ایرانی - آلمانی ۵۴ ساله را به اتهام نقض محدودیت‌های صادراتی علیه ایران بازداشت کرده‌اند

اين دو نفر متهم شده‌اند که از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹ ميلادی چندين بار اقدام به ارسال موتورهای هواپيمای بدون سرنشين کرده‌اند که گفته می‌شود از نوع "ابابیل ‌ـ سه" بوده‌اند.

 

جمهوری اسلامی ايران از اين هواپيما برای نبرد، شناسايی و تعيين هدف استفاده می‌کند.

 

اين پرونده در بخش امنیت منطقه‌ای دادگاه عالی فرانکفورت مورد بررسی قرار می‌گيرد.

 

مقامات آلمانی آذرماه گذشته نيز خبر دادند که یک تاجر ایرانی - آلمانی ۵۴ ساله را به اتهام نقض محدودیت‌های صادراتی علیه ایران و ارسال تجهیزاتی چون مغناطیس‌سنج و سلول‌های خورشیدی به اين کشور بازداشت کرده‌اند.

 

اين فرد از آوریل ۲۰۱۰ تا زمان دستگيری مقصد صادرات خود را کشور ترکیه اعلام می‌کرده‌ است.

 

هم‌زمان با اين خبر یک شرکت اسپانیایی نيز متهم به "قاچاق تجهیزات هسته‌ای" به ایران شد.

 

از زمان گسترش تحریم‌های اتحادیه اروپا و آمريکا علیه ایران که به منظور متوقف ساختن برنامه هسته‌ای اين کشور اعمال شده‌اند، افراد بسياری به دليل مبادلات تجاری با جمهوری اسلامی ايران دستگير و يا جريمه شده‌اند.

 

کشورهای غربی معتقدند ايران تحت پوشش برنامه هسته‌ای خود که آن را "صلح‌آميز" می‌خواند در راه دستيابی به سلاح هسته‌ای است اما ايران اين اتهام را همواره رد کرده است.

 

 

ملی‌گرایی اقلیت‌ها، بحران مدرنیته و زبان مادری

$
0
0
به بهانه روز جهانی زبان مادری

میثم بادامچی - گذاری در اینترنت نشان می‌دهد که در چند سال اخیر ملی‌گرایی‌های منتسب به اقلیت‌های قومی، رشدی سریع در ایران داشته است. در این میان به‌طور مشخص می‌توان از رشد ملی‌گرایی‌های ترکی و عربی یاد کرد.

 

این مسئله چندان از سوی روشنفکران ایرانی جدی گرفته نشده و به خصوص کوششی از سوی آنان برای تبیین این پدیده بر اساس اصول جامعه‌شناختی صورت نگرفته است. این نوشته را که به مناسبت روز جهانی زبان مادری (۲۱ فوریه) منتشر می‌شود، می‌توان مقدمه‌ای برای کوششی وسیع تر برای تبیین جامعه‌شناسانه این موضوع مهم و مورد غفلت- از دیدگاه نویسنده- دانست.

 

ایده اصلی مقاله «ملی‌گرایی اقلیت‌ها، بحران مدرنیته و زبان مادری» آن است که ظهور پدیده ملی‌گرایی اقلیت‌ها در فضای اجتماعی و سیاسی ایران بیش از هرچیزی نشان از نوعی بحران در مدرنیته ایرانی دارد که اگر برای آن چاره‌جویی نشود و بر اساس دستاوردهای علوم انسانی جدید، نسبت به آن واکنش مناسب نشان داده نشود، می‌تواند عواقب نامطلوبی برای آینده سیاسی و اجتماعی ایران و تمامیت ارضی آن داشته باشد.

 

در همین زمینه، گفت‌و گوی لیدا حسینی‌نژاد با بهرام توکلی (آموزگار زبان فارسی و مسئول انجمن خانه نیما در سوئد) و ناصر بلیده‌ای (سخنگوی حزب مردم بلوچستان و از فعالان حقوق اقوام) را از طریق لینک صوتی زیر بشنوید:

 

دخالت دولت‌های خارجی- موثر، ولی ناکافی

 

در میان ایرانیان و حتی طبقه روشنفکر، رایج است که ظهور پدیده ملی‌گرایی قومیت‌ها یا‌‌ همان هویت‌طلبی را بر اساس دخالت دولت‌های خارجی دشمن ایران و نیز همسایگان در امور داخلی ایران توضیح دهند. وجود چنین دخالتی گرچه در مواردی غیر قابل انکار است، ولی هرگز به تنهایی نمی‌تواند ظهور جدی پدیده ملی‌گرایی اقلیت‌ها را در ایران توضیح دهد.

 

اقتصاد مرکزگرا در ایران نابرابری میان مرکز و پیرامون پدید آورده است و چون اکثر اقوام غیر فارسی زبان در ایران، در مناطق مرزی این کشور زندگی می‌کنند، این نارضایتی در زمینه ظهور ملی‌گرایی اقوام هم تاثیر بارزی داشته است. پر شدن این شکاف البته به نوبه خود محتاج برقراری یک دولت مردم‌سالار و نظام دموکراتیک در ایران است که در آن حکومت به علوم انسانی جدید و علم اقتصاد بها دهد.

می‌توان به درستی تصور کرد همانگونه که جمهوری اسلامی، شیعیان لبنان یا مذهبیون جمهوری آذربایجان را پتانسیلی برای اهداف سیاسی خویش تصور می‌کند، همسایه شمالی ایران یعنی جمهوری آذربایجان هم، جمعیت فوق‌العاده زیاد ترکان آذری در ایران را گاهی پتانسیلی برای برخی شیطنت‌های غیرمستقیم یا مستقیم ببیند. با این حال اگر عاملی در خود یک مملکت از نظر جامعه‌شناختی زمینه مساعد برای رشد نداشته باشد، هرقدر هم دولت‌های خارجی یا احیاناً دشمنان بکوشند، چندان رشد نخواهد کرد. برعکس ملی‌گرایی اقلیت‌ها در سال‌های اخیر رشدی فرا‌تر از تصور داشته است. ظهور جدی این نوع ملی‌گرایی که گاهی سر در جدایی‌طلبی نیز می‌گذارد، در کنار سایر عوامل می‌تواند نشان از وجود نوعی بحران در مدرنیته ایرانی داشته باشد که روشنفکران ایرانی را بر آن می‌دارد که مفهوم تجدد ایرانی را از شکل رضاشاهی و نیمه اول قرن بیستمی آن درآورند و آن را به صورت جدی و بر اساس آخرین دستاوردهای علوم انسانی دنیا از نو تعریف کنند. این مسئله البته پروژه‌ای کلان است که افراد مختلفی باید هریک سهمی در آن ایفا کنند. پیرو آنچه نگارنده به‌تازگی در مقاله«و طرحی نو دراندازیم: برنامه‌‌‌ پژوهشی مطالعات آذربایجان» بدان اشاره کرده است، این مسئله را می‌توان بخشی از «برنامه پژوهشی آذربایجان» دانست.

 

ملی‌گرایی همچون واکنشی در برابر حس تحقیر و تبعیض

 

تحقیقات آیزیا برلین در مورد ریشه‌های رمانتیسیسم و ملی‌گرایی یکی از بهترین تحقیقات انجام شده در این زمینه است. برلین در گفت‌وگویی که با رامین جهانبگلو انجام داده (که در عمل خلاصه‌ای از نکاتی است که در آثار دیگرش به طور مبسوط بدان‌ها پرداخته) [۱] می‌گوید ملی‌گرایی وقتی در میان قومی یا ملیتی رشد می‌کند که آن قوم یا ملیت احساس تحقیر در برابر قومی دیگر را حس کرده باشد.

 

پیرو تحلیل برلین، ظهور ملی‌گرایی‌های اقلیت‌های ترک و کرد و عرب را در ایران در سال‌های اخیر باید نتیجه نوعی تبعیض و مورد تحقیر واقع شدن این اقوام در برابر مرکزنشینان، و خصوصاً تهرانی‌ها دانست. شاید بتوان ریشه‌های این حس تحقیرشدگی یا مورد ظلم واقع شدن را در سه عامل «زبان»، «تاریخ» و «اقتصاد» خلاصه کرد [۲] و درنتیجه امیدوار بود که اگر نابرابری‌ها در این سه زمینه حل شوند، شکاف مرکز- پیرامون، یا آنچه را در این مقاله بحران مدرنیته ایرانی می‌نامیم، به شکل جدی تقلیل یابد.

 

اقتصاد مرکزگرا در ایران نابرابری میان مرکز و پیرامون پدید آورده است و چون اکثر اقوام غیر فارس زبان در ایران، در مناطق مرزی این کشور زندگی می‌کنند، این نارضایتی در زمینه ظهور ملی‌گرایی اقوام هم تاثیر بارزی داشته است. پر شدن این شکاف البته به نوبه خود محتاج برقراری یک دولت مردم‌سالار و نظام دموکراتیک در ایران است که در آن حکومت به علوم انسانی جدید و علم اقتصاد بها دهد و از اقتصاددانانی که در این زمینه‌ها خبره هستند، برای پرکردن شکاف اقتصادی شکل گرفته میان مرکز و پیرامون سود جوید. در مورد شکاف مرکز-‌ پیرامون در زمینه مسائل اقتصادی و تاثیر آن در ناکام بودن مدرنیته ایرانی می‌توان تبریز را مثال زد.

 

شکاف میان مناطق پیرامونی و مرزی ایران با تهران یا مرکز از نظر اقتصادی، به نوبه خود زمینه رشد ملی‌گرایی‌های قومی دارای نیروی گریز از مرکز را ایجاد می‌کند. خصوصاً اینکه در مرزهای مجاور هریک از قومیت‌های غیرفارس زبان در ایران معمولاً کشورهایی قرار دارند که مردمانشان با وجود همزبان بودن با مردم آن منطقه، از نظر اقتصادی در وضعیت بهتری قرار دارند (آذربایجان و ترکیه در مورد آذربایجان ایران) و مقایسه میان وضعیت اقتصادی این مناطق با آن کشور‌ها خواه‌ناخواه تا حدی بر احساس تبعیض دامن می‌زند.

بازار تبریز در دوران مشروطه یکی از غنی‌ترین مراکز اقتصادی ایران (مهم‌ترین مرکز اقتصادی ایران بعد از تهران یا حتی جلو‌تر از آن) بود و به همین سبب تبریز و آذربایجان با رغبت توانستند با پشتیبانی اقتصادی و فرهنگی خویش از حرکت مشروطه‌خواهی سهم مهمی در پیروزی این جنبش و در نتیجه در برقرار کردن حکومت مدرن در ایران داشته باشند. به باور بسیاری از مردم تبریز این شهر در هشتاد سال گذشته (یعنی پس از برقرار شدن حکومت مدرن در ایران) به اندازه تهران از نظر اقتصادی رشد نکرده است و امروز هم می‌بینیم که اقتصاد آذربایجان (با وضعیت اقتصادی ترکان بازار تهران اشتباه نشود) جایگاهی را که در دوران انقلاب مشروطه داشت، در سیستم اقتصادی ایران ندارد.

 

 وضعیت کردستان، یا بلوچستان و یا خوزستان احتمالاً بسیار بد‌تر از آذربایجان است. این شکاف میان مناطق پیرامونی و مرزی ایران با تهران یا مرکز از نظر اقتصادی، به نوبه خود زمینه رشد ملی‌گرایی‌هایقومی دارای نیروی گریز از مرکز را ایجاد می‌کند. خصوصاً اینکه در مرزهای مجاور هریک از قومیت‌های غیر فارسی زبان در ایران معمولاً کشورهایی قرار دارند که مردمانشان با وجود همزبان بودن با مردم آن منطقه، از نظر اقتصادی در وضعیت بهتری قرار دارند (آذربایجان و ترکیه در مورد آذربایجان ایران) و مقایسه میان وضعیت اقتصادی این مناطق با آن کشور‌ها خواه‌ناخواه تا حدی بر احساس تبعیض دامن می‌زند.

 

مسئله دومی که در ایران، در میان اقوام نیروی گزیز از مرکز ایجاد کرده و زمینه رشد ملی‌گرایی‌های اقلیت شده است، مسئله جایگاه نوشتاری زبان‌های غیر فارسی (خصوصاً ترکی و کردی) در کشور است. می‌توان ادعا کرد اینکه یک زبان از حالت شفاهی دربیاید و جایگاه نوشتاری و رسمی یا نیمه رسمی در کشوری پیدا کند، بسیار در عزت نفس قومی که به آن زبان سخن می‌گویند، و در پاسداشت میراث فکری و ادبی آن مهم و موثر است. برعکس اگر زبانی در مقایسه با زبان رسمی صرفاً حالت شفاهی داشته باشد، باعث کم شدن حس غرور و عزت قومی می‌شود که بدان سخن می‌گوید. در واقع یکی از فرق‌های مهم جوامع روستایی با جوامع شهری در آن است که در اولی زبان صرفاً حالت شفاهی و مکالمه‌ای دارد و وارد نوشتار و سیستم آموزش و پرورش نشده است.

 

بر این اساس وقتی آموزش نوشتاری زبان‌های ترکی و کردی (به عنوان مثال) در مدارس ایران وجود نداشته باشد و نشر کتاب در این زبان‌ها با محدودیت‌های مختلف روبه‌رو باشد، در عمل به تبعیض میان این اقوام و فارس زبان‌ها دامن زده شده است. به نظر می‌‌رسد برای غلبه بر این مشکل باید در کنار فارسی که زبان مشترک کشور است، و آموزش آن متضمن حفظ وحدت و تمامیت ارضی ایران (و در نتیجه لازم و اجباری)، زبان‌های غیر فارسی عمده اقوام ایرانی در مدارس تدریس شوند، و تدریس به شکل دوزبانه در زبان فارسی و یکی از آن زبان‌ها انجام شود. این مدل باید لااقل در مناطقی که اقوام در آن‌ها در اکثریت‌اند، صورت پذیرد.

 

وقتی آموزش نوشتاری زبان‌های ترکی و کردی (به عنوان مثال) در مدارس ایران وجود نداشته باشد و نشر کتاب در این زبان‌ها با محدودیت‌های مختلف روبه‌رو باشد، در عمل به تبعیض میان این اقوام و فارس‌زبان‌ها دامن زده شده است. به نظر می‌‌رسد برای غلبه بر این مشکل باید در کنار فارسی که زبان مشترک کشور است، و آموزش آن متضمن حفظ وحدت و تمامیت ارضی ایران (و در نتیجه لازم و اجباری)، زبان‌های غیر فارسی عمده اقوام ایرانی در مدارس تدریس شوند.

از دوران مشروطه به این سو که ایران به تبع از اروپا مدل دولت- ملت را برای متجدد شدن برگزید، زبان‌های غیر فارسی اقوام (مانند تمام دولت- ملت‌های دنیا) هیچ جایگاهی در اداره رسمی کشور یا سیستم آموزش و پروش نداشتند. در ایران پس از انقلاب هم هیچگاه اصل ۱۵ قانون اساسی که در آن اجازه تدریس زبان اقوام در مدارس داده شده، ضمانت اجرایی نداشته است. برای غلبه بر این مشکل به نظر می‌رسد باید ترس‌ها را کنار گذاشت، و با مسئله زبان به‌جای برخورد امنیتی برخورد فرهنگی کرد، و در گسترش و تقویت زبان‌های اقوام به صورت نوشتاری کوشید، تاجایی که این زبان‌ها هم به‌تدریج به نوبه خود حامل اندیشه علمی و فلسفی شوند، یعنی رشد کنند و امروزی شوند. البته که این کار محتاج برنامه‌ریزی بلندمدت و عالمانه و آموختن از تجربه‌های دنیا در این زمینه است.

 

سوم آنکه ظهور ملی‌گرایی‌های غیر فارس‌زبان گریز از مرکز را می‌توان به ناهنجاری تاریخ کلاسیک ایران، خصوصاً آنچه در کتاب‌های تاریخ و ادبیات مدارس تدریس می‌شود، مربوط دانست. برای غلبه بر این مشکل با ایجاد حس احترام نسبت به اقوام غیر فارس زبان ضرورت دارد که این تاریخ‌ها بازنگری شوند و به کل از نو نوشته شوند. در تاریخ‌نگاری کلاسیک ایرانی، خصوصاً در شکل عامیانه و شوونیستی آن، ترک‌ها مهاجم و بیگانه‌اند و ورود آن‌ها به ایران یکی از عوامل جدی عقب‌ماندگی و انحطاط فکری این کشور است، کرد‌ها یا بلوچ‌ها یا گیلک‌ها یا ازشان خبری نیست یا اگر هستند در درجه‌های ضعیفی از اهمیت‌اند، و عرب‌ها قومی پست و بدوی و ورودشان عامل بدبختی ایران محسوب می‌شود.

 

این مسئله حس تبعیض و تحقیر در اقوام ایجاد می‌کند و باید اصلاح شود. تاریخی که در گفتمان‌های رسمی بدان اتکا می‌شود، باید به گونه‌ای بازنویسی شود که در قومیت‌ها حس غرور و افتخار (و نه سرافکندگی و شرم) از هویت خود ایجاد کند و روی تکثر گشوده باشد. این البته پروژه‌ای است که ابتدا باید ایران‌شناسان و تاریخدانان بدان همت گمارند، تا در مرحله بعدی وارد افکار عامه نیز شود.

 

لزوم اصلاح معنای مدرن بودن در فرهنگ عامه ایرانی

 

گویا از دوران رضا شاه به بعد مدرن بودن مساوی عضویت در طبقه متوسط ساکن شمال تهران تعریف شده است و اینکه مردم فارسی را با لهجه تهرانی صحبت کنند.

 

تاریخی که در گفتمان‌های رسمی بدان اتکا می‌شود، باید به گونه‌ای بازنویسی شود که در قومیت‌ها حس غرور و افتخار (و نه سرافکندگی و شرم) از هویت خود ایجاد کند و روی تکثر گشوده باشد. این البته پروژه‌ای است که ابتدا باید ایران‌شناسان و تاریخدانان بدان همت گمارند، تا در مرحله بعدی وارد در افکار عامه نیز شود.

در دوره پهلوی (که عقبه آن در طبقه متوسط دوران جمهوری اسلامی امروز هم زنده است) صحبت کردن به زبان فارسی با لهجه تهرانی و داشتن سبک زندگی خاص شمال تهرانی گویا معیاری شد برای مدرن بودن در میان عامه. احتمالاً از آن دوران است که اگر مثلاً فارسی را با لهجه ترکی صحبت کند، به او به عنوان روستایی و غیر مدرن نگاه می‌شود و احیاناً مورد تمسخر قرار می‌گیرد. چنان که از تاریخ سروده شدن شعر «الا تهرانیای» شهریار می‌توان حدس زد از‌‌ همان دوران است که مسخره کردن یا حقیر دیدن غیر فارس زبان‌ها در تهران، و نیز جوک‌های قومیتی، رواج داده شده است. بر این اساس مدرنیته دوران پهلوی، با همه برخی مزایایی که برای ایران داشته، بسیار ناموزون بوده، و نوعی حس تحقیر را در میان قومیت‌های غیر فارس زبان ایران ایجاد کرده است. این حس تحقیر و تبعیض تا امروز هم در بسیاری موارد بازتولید می‌شود و ادامه می‌یابد.

 

شاید چون درباریان و خانواده شاه در کاخ‌های شمال تهران که آب و هوایش خوش بود می‌زیستند، نوعی پیوند عوامانه در فرهنگ عامه ایرانی میان مدرن بودن و شمال شهر تهرانی بودن برقرار شد. از قضا این مفهوم از تهرانی بودن ربطی به زندگی سنتی بسیاری از مردم تهران، مثلاً مردم بومی منطقه شمیرانات ندارد که در آغاز دوران جدید زندگی آن‌ها هم به عنوان مثال تفاوتی جدی با زندگی روستایی در روستاهای آذربایجان یا فارس نداشته است. بروز ملی‌گرایی‌های اقلیت‌ها (ترک و کرد و عرب...) در ایران نشان می‌دهد تعریفی از مدرنیته که در دوران پهلوی از سوی رسانه‌ها و مجلات و سینما و تلویزیون در میان مردم رواج داده ‌شد، و در آن مفهوم دختر یا پسر «شمال تهرانی بودن» به عنوان معیاری برای مدرن بودن ضرب زده شد، امروز دچار بحران جدی شده است و به خوبی نشان داده با تکثر قومی و زبانی و فرهنگی در ایران ناسازگار است. این مفهوم عامیانه از تجدد باید با مفهومی فلسفی از آن، به عنوان مثال آن چیزی که مصطفی ملکیان در نظریه عقلانیت و معنویت از آن دفاع می‌کند، جایگزین شود. بگذارید بکوشیم براین اساس یکی از علل اصلی محبوبیت ملی‌گرایی ترکی در آذربایجان ایران را توضیح دهیم.

 

فردی را در نظر بگیرید که در یکی از روستاهای آذربایجان از پدرومادری ترک‌زبان به دنیا می‌آید و زبان مادری‌اش ترکی است. همین فرد وقتی بزرگ می‌شود و به سن جوانی می‌رسد، چون زبان مادری‌اش ترکی است، به طور طبیعی هرقدر هم تلاش کند مشکل است فارسی را با لهجه شمال تهران صحبت کند (همانطور که کسی که در منطقه‌ای فارس‌نشین به دنیا بیاید، یادگرفتن زبان ترکی با لهجه درست برای او مشکل‌تر از یک کودک آذربایجانی است). به علاوه در نظر بگیرید که به رسمیت شناخته شدن (آنچه فلاسفه سیاسی چون چارلز تیلور recognitionمطرح می‌کنند) برای یک جوان و در کل هر فرد انسانی بسیار مهم است. فرهنگ عامیانه ایران امروز از جوان شهرستانی آذربایجانی می‌خواهد برای مدرن شناخته شدن (و درنتیجه بهره‌برداری از مزایای آن چون دوست دختر داشتن) و در نتیجه مورد احترام اجتماعی واقع شدن و مسخره نشدن، فارسی را با لهجه تهرانی صحبت کند. جوان آذربایجانی (مانند اکثر جوان‌های دیگر ایران) در روزگار کنونی عطش مدرن بودن و بهره‌مندی از فواید آن را دارد. حال در نظر بگیرید که به عنوان رقیبی برای ملی‌گرایی ایرانی، به واسطه برخی رسانه‌ها (اینترنت، کانال‌های ماهواره‌ای) رقیبی وجود دارد به عنوان ملی‌گرایی ترکی آذری که به شما که مثلاً ترک روستایی در مرند یا اهر هستید می‌گوید تو بدون اینکه یک کلمه فارسی بلد باشی می‌توانی کاملا مدرن باشی، یعنی دوست دختر داشته باشی، مورد احترام باشی، و غیره (یعنی بسیط‌ترین مزایای مدرن بودن در فرهنگ امروز) و با این حال این فارس‌ها تو را از حقوق زبانی‌ات محروم کرده‌اند. این رقیب محتملاً به جوان آذربایجانی می‌گوید: «بیا به دامان من که حق تو را از این اشغالگرایان فارس بگیرم». در تحلیل جامعه‌شناختی ما هیچ بعید نیست این جایگزین به مذاق جوان ترک آذربایجانی که ایران تنها در صورت‌بندی شوونیستی و ضد تکثر آن، یا در شکل حکومت دینی‌دارای بحران مشروعیت، برای او تعریف شده است، خوش بیاید و در نتیجه او جذب ملی‌گرایی ترکی آذری شود (که در جمهوری آذربایجان پس از فروپاشی شوروی ایدئولوژی رسمی حکومت است [۳]). به نظر می‌ رسد از نظر جامعه‌شناختی، این یکی از رازهای گسترش گرایش‌های جدایی‌طلب در میان جوانان ترک آذری در ایران است. کافی است سری به اینترنت بزنیم و بکوشیم بر اساس شواهدی که از شبکه‌های مجازی به دست می‌آوریم، نظریه‌ خود را تست کنیم.

 

به نظر می‌رسد تنها راه حل غلبه بر این مشکل بازتعریف معنای مدرنیته در ایران به شکلی کاملاً جدید و فلسفی (مدرنیته مساوی تعقل، و جرئت در به کارگیری خرد خویش)، و شکستن اسطوره غلط مدرن مساوی تهرانی بودن یا فارس بودن در میان عامه مردم ایران است. باید فضای اجتماعی و سیاسی ایران را به گونه‌ای تغییر داد که جوان ترک، کرد، عرب، بلوچ و گیلک، از ترک یا کرد یا عرب و گیلک بودن خود احساسن غرور کند، و هیچ تضادی میان این هویت‌ها و ایرانی بودن خویش حس نکند و میان این‌ها همبستگی حس کند. این کار صورت نمی‌پذیرد، مگر آنکه تبعیض‌های اقتصادی به طور جدی کاهش یابند و زبان‌های ایرانی غیر فارسی به همراه تاریخ این اقوام، در کنار زبان و تاریخ ادبیات فارسی وارد برنامه درسی مدارس شوند. حتی فرزندان فارس زبان هم چه بسا بهتر است لازم باشد در مدارس یکی از زبان‌های ایرانی غیر فارسی را در کنار زبان فارسی به شکل اجباری بیاموزند تا از مزیت دو زبانه بودن بهره‌مند شوند و هموطنان خود را همدلانه‌تر درک کنند.

 

پانویس:

۱- ترجمه بسیار خوبی از این کتاب به زبان ترکی توسط انتشارات Yapi Krediبا عنوان Isaiah berlin» le konuşmalarمنتشر شده است. در زبان فارسی هم این کتاب ترجمه شده و با عنوان در جست‌و‌جوی آزادی موجود است.

۲- فعلا به ذهن نگارنده این سه عامل می‌‌رسد. ممکن است با تحقیق عمیق‌تر بتوان عوامل نابرابری دیگری را به لیست سه‌گانه مزبور اضافه کرد.

۳- بنا بر دلایل مختلفی همچون جنگ قره‌باغ و اشغال بخش مهمی از خاک جمهوری آذربایجان توسط ارمنستان، ملی‌گرایی ترکی آذری در جمهوری آذربایجان بسیار پرشور وحرارت است. اینکه مرتفع‌ترین پرچم ملی در جهان در سال‌های اخیر در باکو برفراشته شده است را شاید بتوان سمبلی بر این امر دانست.

 

در همین زمینه:

زبان مادری و محتوای آن

زبان خانه‌ی هستی است

زبان مادری و حقوق مدنی انسان‌ها

اهمیت زبان مادری به زبان ساده

روز زبان مادری

دکتر براهنی: زبان مادری، زبان مقدسی است

آیا فقط فارسی شکر است؟


دانشکده نوبنیاد مداحی و فساد مداحان

$
0
0
اکبر فلاح‌زاده

اکبر فلاح‌زاده -  تاکنون عربده‌کشی و چاقوکشی برای مداحی کافی بود. سواد و تخصصی هم لازم نبود. اما حالا که تعداد عربده‌کشان زیاد و رقابت سخت‌تر شده، شرایط تازه‌ای برای مداح شدن قائل شده‌اند.

 

به گزارش ایرنا «علی اکبر مداحی»، رییس سازمان بسیج مداحان کشور گفت: تا دو سال آینده، دانشکده «هنر و ادبیات آیینی (مداحی)» در دانشگاه بسیج راه‌اندازی می‌شود. به گفته او «سرفصل‌ها و طرح درس‌های این رشته توسط دکتر «سنگری» و کمیته تحقیق و پژوهش سازمان بسیج مداحان کشور تهیه شده و تحقیق برای تهیه متون درسی آن در حال انجام است.

 

در این رشته تحصیلی علاوه بر دروس تخصصی مداحی به درس‌هایی همچون اخلاق، اعتقادات، سیره پیامبر اسلام و ائمه اطهار نیز توجه شده است. وی با بیان اینکه پذیرش در این رشته از طریق آزمون ورودی صورت می‌گیرد، شرط ورود به این رشته را «مداح» بودن ذکر کرد.

 

مداحی گفت: از حدود ۱۰۰ هزار مداح کشور تاکنون ۲۰ هزار مداح زن و مرد را در سازمان بسیج مداحان کشور ساماندهی کرده‌ایم که از این تعداد حدود هشت هزار نفر در دوره‌های آموزشی این سازمان شرکت کرده‌اند.

 

عبدالرضا هلالی، مداح:

«حاج منصور به من گفت: این چه ریشی‌ست؟ برو به اندازه عقلت ریش بگذار!»

 

رئیس سازمان بسیج مداحان کشور گفت: آموزش و سازماندهی مداحان، تهیه و تدوین نظام تربیتی و آموزشی مداحان، اجرای تدابیر رهبر معظم انقلاب در خصوص مداحی، هیئت‌داری و شعر مذهبی، استعدادیابی و کادرسازی از بین مداحان نوجوان و جوان، تولید محصولات فاخر فرهنگی و ایجاد مدرسه مداحی برای دوره متوسطه تحصیلی از جمله برنامه‌های این سازمان است.

 

مداحی با بیان اینکه «دستگاه حضرت سیدالشهدا» متعلق به همه مردم است، خاطرنشان کرد: مداحان یکی از اثرگذار‌ترین اقشار جامعه بر روی توده‌های مردم با گرایش‌های مختلف هستند.
قبل از ایجاد «دانشکده» برای مداحان دوره‌های آموزشی می‌گذاشتند که هم شامل مردان و هم شامل زنان می‌شد: همین دو ماه پیش یک دوره آموزشی زنان مداح به پایان رسید: به گفته «مدیر واحد خواهران سازمان بسیج مداحان کشور» این دوره آموزشی در دو سطح مقدماتی و متوسطه با برگزاری ۲۰۰ ساعت آموزش برای هر سطح در ۲۷ فصل برگزار شد که «دوره پُرخیر و برکتی» بود و طبق برنامه زمان‌بندی شده انجام شد و «توانستیم از استادان برجسته کشوری» در این زمینه بهره ببریم.

 

منظور او از «استادان برجسته کشوری» افرادی مانند مهدی طائب، ذوالنور و امثال آن‌هاست.

 

وی هدف از برگزاری این دوره‌ها را افزایش سطح دانش و آگاهی مداحان کشور برشمرد و با بیان اینکه تاکنون حدود چهار هزار نفر از بانوان مداح در این دوره‌ها شرکت کرده‌اند، گفت: «تلاش می‌کنیم تا این دوره‌ها را به صورت جداگانه برای هر استان برگزار کنیم، چرا که با انجام این‌کار می‌توانیم تعداد بیشتر از ذاکران و مداحان اهل بیت را آموزش دهیم و دوره‌های پُربار‌تر و منظم‌تری را برگزار نماییم.»

 

در زمانی که بیکاری بیداد می‌کند، مداحان پول پارو می‌کنند. به همین خاطر مردم برای مداح شدن که در یک جامعه بسته امکان ارتقاء اجتماعی را فراهم می‌کند، از سر و کول هم بالا می‌روند. به خصوص اینکه تعداد امام‌زاده‌های کشور هم بعد از انقلاب رشد محیرالعقولی داشته و چند برابر شده است. تعداد مساجد و تکایا و حسینیه‌ها نیز تقریباً به همین میزان افزایش یافته و خرافات نیز به‌طرز وحشتناکی شیوع یافته است.

 

چگونگی ورود به جرگه مداحان

 

با این حال هرچند وارد شدن به جرگه مداحان دانش و فرهنگ نمی‌خواهد، اما  فرزی‌های خاصی نیاز دارد و باید دم خیلی‌ها را دید تا بگذراند مداح شوی. از جمله این مداحان یکی هم «عبدالرضا هلالی» است که سایت مشرق‌نیوز در مورد چگونگی ورودش به جرگه مداحان با او گفت‌وگو کرده.

 

هلالی می‌گوید: «اولین بار سیزده سالم بود که پای میکروفون مداحی کردم (...) شاید کلاً در آن زمان سه - چهار تا شعر بیشتر بلد نبودم و کاملاً ناپخته بودم، اما خیلی دوست داشتم به سبک سینه‌زنی بخوانم.»

 

او در پاسخ به این پرسش که آیا کلاسی هم رفته و پای درس استادی آموزش دیده، می‌گوید: «نه. کلاس آن‌طور که بخواهم بروم مداحی یاد بگیرم، نرفتم، و چون علاقمند به روضه شده بودم و به سمت هیأت گرایش پیدا کرده بودم؛ به جلسات حاج منصور می‌رفتم و نوارهای آقای آهنگران را گوش می‌دادم. بعضی‌ها طیف حاج منصور و روضه را می‌پسندیدند و برخی‌ها هم طیف کلاسیک مانند آهنگران را؛ اما من فضای بین این دو سبک را می‌پسندیدم.»

 

او البته توضیح نمی‌دهد که چرا به جای این‌کار‌ها نمی‌رفته به مدرسه که درسش را بخواند. چون این مداح از آلات موسیقی «غیر مجاز» استفاده می‌کرده، مداحان سابقه‌دار مانند «حاج منصور» و «حدادیان» تحویلش نمی‌گرفته‌اند.

 

به گفته خودش «نمی‌گفتند حاج منصور مخالف است، من مصاحبتی با ایشان نداشتم. البته احساس می‌کردم که با روش من مخالف است (...) اما ایشان بروز نمی‌داد. من خیلی با ترس و لرز ایشان را از دور نگاه می‌کردم و تا چشمش به من می‌افتاد، فرار می‌کردم که یک موقع صدایم نکند، بگوید بیا اینجا.»

 

دسته‌های مافیایی

 

 مداحان، پیاده‌نظام

خط مقدم جنگ نرم؟

 

وارد شدن به این محیط بنا به گفته‌های این مداح فرق زیادی با ورود به دسته‌های مافیایی ندارد: ابتدا باید دم پدرخوانده یا اطرافیانش را دید و به او خدمت کرد و پیش او دولا و راست شد تا کم کم به داخل دسته راهت بدهند. این بخش از گفت‌وگوی مشرق‌نیوز با هلالی به‌خوبی روابط مافیایی را در میان مداحان نشان می‌دهد:

 

- اولین دیدارتان چگونه بوده است؟ آیا آقای ارضی (حاج منصور) چیزی به شما گفت؟

 

هلالی: اولین بار که با حاجی سلام علیک کردم، سلام علیکمان این‌طور بود که خیلی تند به من گفت این چه ریشی است که شما گذاشته‌اید؟ به اندازه عقلت ریش بگذار! بعد سریع پشتش را به من کرد. من هم سریع گفتم چشم، شما چه امری می‌فرمایید؟ حاج آقا گفت برو ریش‌‌ات را بزن. البته به‌نظرم بحث اصلی حاج آقا حرف گوش کردن بود والا بحث حاجی صرف بلند یا کوتاه بودن ریش نبود، می‌خواست ببینید چقدر حرفش را گوش می‌دهم. اشاره کرد گفت شما محاسنت را کوتاه کن. خیلی نگاه نکرد و خیلی هم تند برخورد کرد، اما چون خیلی دوستش داشتم فردای آن روز محاسنم را زدم. خودش هم تعجب کرد که اینقدر سریع دستورش را اجرا کردم. این امر باعث شد که ایشان من را یک فرد تابع بداند (...) حاج منصور بیشتر با رفتارش خیلی مسائل را گوشزد می‌کند. مثلاً روزی که حاج منصور نگاهت نمی‌کرد می‌فهمیدیم کار اشتباهی کردیم. یا اینکه سلام می‌دادیم نگاه‌مان نمی‌کرد، با رفتارش می‌فهماند که کار اشتباهی انجام دادیم.»

 

بیکاری جوانان و نداشتن امکان تفریح و سرگرمی، آن‌ها را عملاً به نوچه مداحان تبدیل می‌کند. مصاحبه‌کننده مشرق‌نیوط می‌پرسد:«(...) عده‌ای دور مداح‌ها جمع می‌شوند و یک‌سری خودشان را آدم یک مداح حساب می‌کنند و دنبالش به این هیئت و آن هیئت می‌روند. من خودم دیده‌ام حاج منصور وقتی از مسجد بازار بیرون می‌آمد برمی‌گشت به آن‌ها تندی می‌کرد و می‌گفت پشت سر من راه نروید (...) یک سری آدم‌ها جمع می‌شوند از اول صبح پشت در منزل شما هستند تا آخر شب بعد از هیئت. می‌آیند می‌گویند مثلاً آقا رضا (هلالی) را برسونیم یا اگر آقا رضا کاری دارد انجام بدهیم، شما چه برخوردی با این‌گونه مسائل داشتید؟»

 

هلالی می‌گوید: «خُب ما اوایل حیا می‌کردیم (...) و از آن طرف هم نمی‌شد که به کسی بگویم آقا طرفم نیا.»

 

از همین گفته‌ها به‌خوبی مشخص است که چه محیط رقت‌باری در کسب و کار مداحی ایجاد شده است. جوانانی که در یک جامعه سالم گرم تحصیل و ورزش و دارای روحیه شاد و با نشاط‌اند، در جامعه ما غالباً یا به اعتیاد کشانده می‌شوند یا اینکه به شوق یافتن کار و کسب یک لقمه نان، غرورشان را زیر پا می‌گذارند و به هر دری می‌زنند و حتی نوچگی اینگونه مداحان را هم می‌کنند. چنان که تجربه تلخ سالیان اخیر نشان داد، بسیاری از این مداحان به همراه نوچه‌هایشان در هیئت‌های سینه‌زنی، از عوامل سرکوب دانشجویان و مردم در تظاهرات خیابانی هم بوده‌اند.

 

فساد مداحان

 

حاشا از این تباهی/ تا کی شب و سیاهی عزاداری:

هیئت بعثت در شهر یزد.

مداحی متفاوت.

این فیلم مداحی را از شبکه استانی یزد به‌طور زنده پخش می‌کردند

که ناگهان متوجه محتوای آن شدند

و آن را قطع کردند.

آیا ساماندهی مداحان زیر پوشش دانشکده مداحی تلاشی‌ست برای هدایت مداحان در جهتی که حکومت می‌پسندد؟

آیا حکومت وحشت دارد

از تکرار تجربه‌هایی مانند مداحی هیئت بعثت در یزد؟

 

البته نفوذ اجتماعی و درآمد زیاد این شغل، فسادآور هم هست: فیلمی از تریاک کشیدن همین «مداح اهل بیت» به همراه دو دختر که توسط تلفن همراه گرفته شده، در اینترنت افشاء شده. همچنین فیلم مشابه‌ای از فردی به نام «آخوند گلستانی» که در سایت‌های اجتماعی به طور گسترده‌ای پخش شده است.

 

به نوشته سایت بازتاب «فساد اخلاقی وحشتناک برخی مسئولان، روی دیگر سکه ریاکاری است. این سایت هر چند پرداختن موردی به فساد اخلاقی افراد را از نظر اخلاقی و شرعی «زیبنده» نمی‌داند، اما این پرسش را مطرح می‌کند که «چه شد که فساد اخلاقی تا این اندازه میان نیروهای ارزشی نفوذ کرده است؟ با افزایش پرونده‌های مفاسد اخلاقی حتی در میان نیروهای ارزشی و متدین، مسئولان این سؤال را از خود می‌پرسند که با این فضای پررنگ ارزشی در جامعه، چرا فساد میان نیرو‌ها و مدیران ارزشی نفوذ کرده است.»

 

به گزارش این سایت، در سال‌های اخیر، به ویژه سال جاری، پرونده‌های مفاسد اخلاقی نیروهای متدین و ارزشی به صورت تعجب‌آوری افزایش یافته است. ارتباطات جنسی برخی مداحان مشهور با خانم‌های متعدد، سقوط اخلاقی مدیران امنیتی و قضایی، صرف مشروبات الکلی و مواد مخدر توسط نیروهای به‌ظاهر حزب‌اللهی یکی پس از دیگری رخ می‌دهد و زنگ هشدار درباره فروپاشی اخلاق اسلامی را به صدا درآورده است.

 

به نظر بازتاب سه عامل اصلی «در رخ دادن این پدیده» مؤثر بوده است:

 

«نخست اوج گرفتن ریاکاری، تظاهر و تملق در جامعه که به پوک شدن رفتار‌ها و اعمال دینی از نیت و معنویت واقعی انجامیده و موجب شده است تا این طیف اخلاق و رفتار دینی را به عنوان نمایشی برای حفظ موقعیت، شأن اجتماعی و قدرت بدانند (…) و در خلوت که دیگر ریا و تملق دستاوردی ندارد، دست به آن کار دیگر بزنند، زبان به مشروبات الکلی بازکنند، مواد مخدر مصرف کنند و دامن به زن‌بارگی بیالایند.

 

دوم، فساد اقتصادی و بازشدن پول حرام به زندگی این طیف که ابتدا با توجیه تأمین حداقل معیشت آغاز می‌شود، موجب شده تا رزق حرام مسیر ورود به سایر گناهان و تباهی‌های اخلاقی را به زندگی متدینین باز کند و این مسیر نه تنها خود آن‌ها را به سقوط کشانده، بلکه بسیاری از خانواده‌های این افراد را دچار تباهی کرده است.

 

سوم، برخی ظلم‌های سیاسی، قضایی و امنیتی که در سال‌های اخیر رخ داده، اگرچه با توجیه ایدئولوژیک و برای حفظ نظام بوده، اما آمران و مرتکبان را با عذاب وجدان همراه ساخته است، به‌خصوص که اخیراً حقانیت بسیاری از سخنانی که تا دیروز بر زبان راندن آن‌ها جرم تلقی می‌شد، آشکار شده است. اما وجدانی که به ندای آن توجه نشود، یا به خواب می‌رود یا برای خاموش کردن آن باید در زیر آوار فساد دفن گردد.»

 

به جز سایت بازتاب که خودی محسوب می‌شود، این حرف‌ها از دهان هر کس دیگری در آید، به این زودی‌ها از زندان رهایی پیدا نمی‌کند.
 

چهار نفر ديگر در ايران اعدام شدند

$
0
0

چهار نفر ديگر روز  چهارشنبه دوم اسفند در ايران اعدام شدند. با اعدام اين چهار نفر، شمار کسانی که در ۱۰ روز اخير در ايران اعدام شده‌اند به ۳۲ نفر رسيد.

 

به گزارش تارنمای شبکه تلويزيونی محلی کرمانشاه، "سه قاچاقچی" سحرگاه روز چهارشنبه دوم اسفند ۱۳۹۱ در زندان ديزل‌آباد کرمانشاه اعدام شدند.

 

به گفته مجتبی ملکی دادستان عمومی و انقلاب کرمانشاه "اين افراد که به جرم تهيه و توزيع کراک و شيشه در سطح استان و برخی نقاط کشور دستگير شده بودند، با حکم دادگاه در زندان ديزل‌آباد کرمانشاه به دار مجازات آويخته شدند."

 

در همين حال دادگستری استان مرکزی نيز اعلام کرد صبح روز چهارشنبه، فردی به اتهام "تجاوز به يک نوجوان ۱۵ ساله"‌ در برابر ديدگان مردم اعدام شد.

 

دادگستری استان مرکزی نيز اعلام کرد صبح روز چهارشنبه، فردی به اتهام "تجاوز به يک نوجوان ۱۵ ساله"‌ در برابر ديدگان مردم اعدام شد

دادگستری استان مرکزی افزوده است اين جوان ۲۳ ساله "در ارديبهشت‌ماه سال جاری با استفاده از خودروی شخصی و با هم‌دستی دونفر ديگر اقدام به ربودن نوجوان ۱۵ساله نموده و او را با ضرب و جرح و تهديد با چاقو به باغ‌های اطراف اراک برده و با وی عمل منافی عفت توأم با آزار و اذيت صورت داده که پس از شکايت شاکی، محکوم‌عليه دستگير و طی تشريفات قانونی دادرسی، نامبرده به مجازات اعدام در ملاءعام محکوم که حکم صادره به تأييد ديوان عالی کشور رسيد."

 

در يک هفته اخير پنج نفر ديگر نيز به اتهام "قاچاق موادر مخدر"‌ در اراک اعدام شده بودند.

 

روز سه‌شنبه اول اسفند نيز هشت نفر در شيراز به اتهام "قاچاق مواد مخدر"‌اعدام شدند که يکی از از آن‌ها زن بوده است. دادگستری استان فارس نام وی را "پريناز. م" اعلام کرده است. اين هشت نفر در زندان عادل‌آباد شيراز اعدام شدند.

 

در ۱۰ روز اخير در شهرهای زاهدان، اراک، سنندج، شيراز، کرمانشاه و اهواز حکم اعدام اجرا شده است.

 

همچنين دادگستری کرج نيز خبر داد چهار نفر نيز در اين شهر به اتهام "تجاوز به يک دختر جوان"‌ به‌زودی در برابر ديدگان مردم اعدام خواهند شد.

 

شمار بالای اعدام‌ها در ايران همواره مورد اعتراض نهادهای بين‌المللی حقوق بشری قرار دارد اما مقام‌های اين کشور می‌گويند مجازات اعدام يک مسئله داخلی و بر اساس "قوانين اسلام" است.

 

 

آیا حفره ازون ترمیم می‌شود؟

$
0
0
آژانس فضایی اروپا
برگردان: 
احسان سنایی

آژانس فضایی اروپا - سال  ۲۰۱۲ میلادی، گرچه به لحاظ تحولات اقلیمی و الگوهای گرمایش جهانی، سال ناخوشایندی بود و پایان گرم‌ترین دهه از سیاره‌مان را طی یکصد و پنجاه سال گذشته رقم زد، اما به لحاظ تحولاتی که در الگوی نوسانات اخیر تراکم ازون ایجاد شد، سال به‌نسبت نویدبخشی بود.

 

طبق مشاهدات ماهواره‌ای، «حفره»‌ای که چندسالی‌ست در لایه ازون و بر فراز جنوبگان پدید آمده، در سال گذشته به کم‌ترین مساحت خود طی ده سال گذشته رسید. مشاهدات بلندمدت ماهواره‌ای نیز حکایت از این دارند که پیمان‌های منع گسترش CFCها و حفظ لایه ازون – درست برعکس  معاهداتی که تاکنون برای مقابله با گرمایش جهانی امضاء شده – جواب‌شان را خوب پس داده‌اند و این لایه در شُرف احیاست.

 

این داده‌ها را حسگر ازون‌سنج مستقر بر ماهواره اروپایی MetOpجمع‌آوری کرده و در حال حاضر هم با دیده‌بانی مستمر از نوسانات این لایه، پا جای پای ماهواره‌های ERS-2و Envisatنهاده که مشاهدات به‌نسبت تلخ‌تری از این واقعه را به زمین مخابره می‌کردند. پیشینه این حفره، که در ماه‌های بهار جنوبگان – از سپتامبر تا نوامبر – ایجاد می‌شود و تراکم گاز ازون را تا حدود ۷۰ درصد کاهش می‌دهد، به دهه ۱۹۸۰ میلادی برمی‌گردد. این پدیده، به‌علت بادهای پرارتفاع و جریانات پیچشی سریعی که در هوای سرد آسمان جنوبگان حکمفرماست، اغلب گریبان قطب جنوب زمین را می‌گیرد. در چنین شرایطی‌ست که ترکیبات مصنوعی  کلوروفلوئورکربن‌ – یا همان CFC– تأثیر شدیدتری بر مولکول‌های ازون دارد و راه به ظهور این حفره می‌برَد. نیمکره شمالی زمین، از بابت پوشش ناهموار و کوهستانی‌ترش، اجازه تشکیل بادهای قویِ پیراقطبی و لذا تشکیل حفره‌ای مشابه با جنوبگان را نمی‌دهد.

                     تحولات حفره ازون (آبی‌رنگ) از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۲

 

افت تراکم گاز ازون در نیمکره جنوبی بدین‌معناست که ساکنین آن منطقه مستعد دریافت حجم بیشتری از پرتوهای مهلک فرابنفش‌اند. اما خوشبختانه معاهدات جهانی ِ ناظر به این معضل – خصوصاً پروتکل مونترآل – مانع از رشد افسارگسیخته CFCها شده‌اند و روند ضعف ازون، از اواسط دهه ۱۹۹۰ رو به کاهش گذاشته است. البته دوام بالای این ترکیبات شیمیایی، احتمال احیای کامل این لایه را تا اواسط قرن حاضر به تعویق انداخته است.

         

تحول لایه ازون، تابعی از ترکیبات شیمیایی و تحرکات جوی، از قبیل الگوی بادها و دماست. اگر اوضاع جوی دستخوش تغییرات شدیدی بشود، امکان دارد اوضاع ازون هم یا رو به وخامت بگذارد – شبیه اتفاقی که در بهار ۲۰۱۱ بر فراز شمالگان رخ داد – و یا مثل سال گذشته رو به بهبود.

 

دانشمندان به‌منظور درک بهتر این فرآیندهای پیچیده، از داده‌های بلندمدت حاصل از مشاهدات پیگیر، و همچنین نتایج شبیه‌سازی‌های مبتنی بر مدل‌های پیچیده جوی استفاده می‌کنند. گرچه سابقه این مشاهدات به چندین دهه پیش برمی‌گردد، اما ترکیب کردن‌شان به نحوی که اطلاعاتی یکدست و قابل ارزیابی را فراهم آورد، کار دشواری‌ست. سازمان فضایی اروپا، اِسا، با تنسیق هرچه‌بهتر این مشاهدات، اقدام به رصد تحولات بلندمدت ازون کرده و دانشمندان هم به کمک همین داده‌ها، قادر به ارزیابی بهتری از زمان احیای این لایه، و بالاخص امحای این حفره هستند.

 

طبق مدل‌سازی‌های فعلی، حفره ازون طی سالیان آینده به احتمالِ زیاد احیاء خواهد شد و تا چندین دهه‌ی آتی به کل از فراز جنوبگان رخت برخواهد بست.

 

منبع: ESA

 

توضیحات تصاویر:

 

۱ - طرحی از حفره ازون بر فراز جنوبگان در ۳۱ مارس ۲۰۱۱، طبق مشاهدات ماهواره Envisat / ESA

۲ - تحولات حفره ازون (آبی‌رنگ) از سال ۱۹۹۶ (بالا چپ) تا ۲۰۱۲ / ESA

حسين ياغچی آزاد شد، احسان مازندرانی بازداشت شد

$
0
0

همزمان با آزادی روزنامه‌نگار زندانی حسين ياغچی، احسان مازندرانی، روزنامه‌نگار در تهران صبح روز چهارشنبه دوم اسفند بازداشت شد.

 

به گزارش تارنمای کلمه، مازندرانی توسط مأموران امنيتی و در منزلش بازداشت شده است.

 

حسين ياغچی، روزنامه‌نگار شاغل در هفته‌نامه آسمان که چندی پیش بازداشت شده بود، شامگاه روز چهارشنبه از زندان آزاد شده است.

 

از ابتدای بهمن‌ماه امسال، موج تازه‌ای از بازداشت روزنامه‌نگاران در ايران شروع شده است. اوايل بهمن ۱۷ روزنامه‌نگار در تهران بازداشت شدند که تاکنون مطهره شفيعی، علی دهقان، فاطمه ساغرچی، جواد دليری و حسين ياغچی از زندان آزاد شده‌اند.

 

اما سليمان محمدی، ميلاد فدايی اصل، ساسان آقايی، نسرين تخيری، پوريا عالمی، پژمان موسوی، اميلی امرايی، نرگس جودکی، اکبر منتجبی، صبا آذرپيک، کيوان مهرگان و ريحانه طباطبايی همچنان در زندان هستند.

 

اوايل بهمن ۱۷ روزنامه‌نگار در تهران بازداشت شدند که تاکنون مطهره شفيعی، علی دهقان، فاطمه ساغرچی، جواد دليری و حسين ياغچی از زندان آزاد شده‌اند

به‌گفته سازمان گزارشگران بدون مرز، در تاريخ ٣٠ بهمن نيز دست‌کم ۱۵ روزنامه‌نگار و وب‌نگار که برخی از آن‌ها عضو انجمن ادبی فرهنگی هانا و همکار دو ماهنامه‌ی وريا و کوشک و دوهفته نامه نجوا بودند، از سوی وزارت اطلاعات احضار و يا بازداشت شده بودند و به مدت چند ساعت بازجويی شدند.

 

گزارشگران بدون مرز در بيانيه خود که چهارشنبه دوم اسفندماه (۲۰ فوريه) منتشر شده است از دستگيری روزنامه‌نگاران ايرانی در هشتم بهمن‌ماه به‌عنوان "يکشنبه سياه" ياد کرده و گفته است پس از اين دستگيری‌ها در بسياری از شهرهای ايران، بازداشت، احضار و بازجويی روزنامه‌نگاران تشديد شده است.

 

گزارشگران بدون مرز گفته است روزنامه‌نگاران بازداشت‌شده از حقوق اوليه خود، حق دسترسی به وکيل و يا ملاقات با خانواده محروم و همچنان در سلول‌های انفرادی بند امنيتی ٢٠٩ که تحت کنترل وزارت اطلاعات است، زندانی هستند.

 

وزارت اطلاعات ایران می‌گوید روزنامه‌نگاران بازداشت‌شده با رسانه‌های خارج از کشور "ارتباط" داشته‌اند، اتهامی که رسانه‌های خارج از ایران، آن را رد می‌کنند.

 

فشار بر روزنامه‌نگاران در ايران در حالی افزايش يافته است که اين کشور در آستانه انتخابات يازدهم رياست جمهوری قرار دارد.

 

انتخابات يازدهم رياست جمهوری ايران قرار است روز ۲۴ خردادماه سال آينده برگزار شود.

 

 

محمد داوری پس از سه سال و نيم به مرخصی آمد

$
0
0

محمد داوری يکی از زندانيان سياسی ايران و سردبير تارنمای سحام‌نيوز که پس از انتخابات جنجالی سال ۱۳۸۸ بازداشت شده بود، پس از سه سال و نيم، شامگاه چهارشنبه دوم اسفند از زندان به مرخصی آمد.

 

به گزارش تارنمای کلمه، داوری از ۱۷ شهريور ۱۳۸۸ تا دوم اسفند ۱۳۹۱ بدون يک روز مرخصی در زندان بوده است.

 

بر پايه اين گزارش "اتهام اين زندانی سياسی، مصاحبه با قربانيان بازداشتگاه کهريزک و تهيه فيلم از آن برای ارائه به قوه قضائيه است، اقدامی که با نظارت شخصی مهدی کروبی صورت گرفت."

 

حکومت ايران متهم است که بازداشت‌شدگان انتخابات سال ۸۸ را که به بازداشتگاه کهريزک منتقل شده‌ بودند، مورد "شکنجه" و حتی "تجاوز" قرار داده است. در اين بازداشتگاه سه نفر نيز کشته شدند که باعث برکناری سه قاضی از جمله سعيد مرتضوی، دادستان وقت تهران از کار شد. امير جوادی‌فر، محسن روح‌الامينی و محمد کامرانی سه جوانی هستند که آن زمان در بازداشتگاه کهريزک کشته شدند.

 

محمد داوری دو هفته پيش و زمانی که در زندان بود، برادرش را از دست داد اما با اين حال برای مراسم تشييع و تدفين به وی اجازه مرخصی داده نشد

مرتضوی به دليل کشته‌شدن اين سه جوان به "معاونت در قتل" متهم شده است، اتهامی که هنوز در دادگاه مورد رسيدگی قرار نگرفته است. هرچند غلامحسين محسنی‌ اژه‌ای، دادستان کل ايران وعده داده دادگاه رسيدگی به پرونده کهريزک هشتم اسفندماه امسال برگزاری می‌شود.

 

برخی گزارش‌های منتشرشده حاکی از آن است که داوری در مدت بازداشت، بار‌ها برای اقرار عليه اظهارات مهدی کروبی در تلويزيون جمهوری اسلامی ايران، تحت "شکنجه و فشار جسمی و روحی" قرار گرفته است. دادگاه انقلاب وی را به پنج سال حبس تعزيری محکوم کرده است.

 

مهدی کروبی يکی از نامزدهای انتخابات رياست‌جمهوری ايران بود که از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ در حصر خانگی به سر می‌برد.

 

محمد داوری دو هفته پيش و زمانی که در زندان بود، برادرش را از دست داد اما با اين حال برای مراسم تشييع و تدفين به وی اجازه مرخصی داده نشد.

 

داوری پس از اطلاع از فوت برادرش در زندان، دچار حمله قلبی شد و پس از انتقال به بهداری، پزشکان او را به بيمارستان مدرس اعزام کردند که به بستری شدن وی در بخش مراقبت‌های ويژه منجر شد.

 

 

"بازداشت مؤسس گروه شال"در ايران

$
0
0

در ايران گفته شده بنيانگذار يک گروه به نام شورای آزادی لرستان (شال) بازداشت شده است.

 

خبرگزاری فارس، روز يکم اسفندماه اعلام کرد، "تعدادی از افراد که اقدام به ايجاد حزب (شال) برای جدايی لرستان از کشور با الهام از حزب منحله دمکرات کرده بودند شناسايی شدند."

 

به گفته اين خبرگزاری "عامل اصلی اين گروه" به مدت ۵۰ روز در مقر حزب دمکرات کردستان ايران حضور داشته و آموزش‌های سياسی و نظامی اين حزب را سپری کرده است.

 

حزب دمکرات کردستان ايران ضمن تکذيب اين خبر در بيانيه‌ای اعلام کرده است، "نه حزبی به اين نام را می‌شناسد و نه کسانی به اين نام با حزب دمکرات تماس گرفته‌اند."

 

حزب دمکرات کردستان ايران: نه حزبی به اين نام را می‌شناسيم و نه کسانی به اين نام با حزب دمکرات تماس گرفته‌اند

خبرگزاری فارس به مکان و اسم فرد بازداشت‌شده اشاره‌ای نکرده، اما گفته است بنيانگذار اصلی "گروه شال" پس از بازگشت از عراق بازداشت شده است.

 

به گفته اين خبرگزاری نزديک به نيروهای امنيتی و نظامی جمهوری اسلامی، تعدادی از ساکنان شهرستان سراب‌دوره با الهام از حزب دمکرات اقدام به ايجاد حزب شال برای جدايی لرستان از ايران کرده‌اند و در پی اقدام مسلحانه برعليه جمهوری اسلامی بوده‌اند.

 

حزب دمکرات کردستان ايران نيز در ادامه بيانيه خود گفته است، "چنين اتهامی ساخته و پرداخته دستگاه‌های سرکوب جمهوری اسلامی است که مثل هميشه درصدد صادر کردن حکم مجازات‌های سنگين برای افرادی به اين اتهام هستند."

 

شهرستان سراب‌دوره در استان لرستان واقع شده و جمعيتی بيش از ۳۵ هزار نفر دارد.

 

حزب دمکرات کردستان ايران بيش از ۶۷ سال پيش فعاليت‌های سياسی خود را آغاز کرده است.

 

در ابتدا اين حزب خواهان خودمختاری کردستان ايران بود. اما در سال‌های گذشته اعلام کرده به دنبال ايجاد يک ايران فدرال و دمکرات است.

 

هم اکنون اين حزب به دو بخش حزب دمکرات کردستان (به رهبری خالد عزيزی) و حزب دمکرات کردستان ايران (به رهبری مصطفی هجری) منشعب شده‌ و مقرهای اصلی آنان در شهرستان کويه در کردستان عراق واقع شده‌اند.

 

 

بلاتکليفی شش فعال مدنی کرد در اداره اطلاعات مريوان

$
0
0

با گذشت بيش از سه هفته، شش فعال مدنی و دانشجويی در اداره اطلاعات شهر مريوان همچنان بلاتکليف هستند.

 

به گفته منابع نزديک به خانواده اين شش فعال کرد، آنان تاکنون در اداره اطلاعات مريوان تحت بازجويی هستند.

 

روز شنبه دهم بهمن‌ماه سوران دانشور، خالد محمدی، زانا معينی، سامان محمودی، داوود قسيمی و محمد کهنه‌پوشی توسط نيروهای امنيتی شهرستان مريوان بازداشت شدند.

 

يکی از بستگان سامان محمودی به زمانه گفت، چند نفر از بازداشت‌شدگان در طول سه هفته گذشته تنها تماسی کوتاه تلفنی با خانواده‌های خود داشته‌اند.

 

تاکنون پيگيری خانواده اين فعالان مدنی بی‌نتيجه مانده و اداره اطلاعات به آنان گفته است، هنوز اين افراد تحت بازجويی هستند.

 

تاکنون پيگيری خانواده اين فعالان مدنی بی‌نتيجه مانده و اداره اطلاعات به آنان گفته است، هنوز اين افراد تحت بازجويی هستند

نيروهای امنيتی همزمان با بازداشت اين شش نفر، دو فعال دانشجويی ديگر به نام‌های شاهو محمودی و دانا لنج‌آبادی را به ستاد خبری اداره اطلاعات شهر مريوان احضار کرده بودند.

 

از شهريور تا آبان‌ماه سال جاری دست‌کم هفت عضو اين اتحاديه به نام‌های اسعد باقری، سوران دانشور، ميلاد کريمی، مهدی دعاگو، آرمان زمانی، رحيم باجور و شيرزاد کريمی از سوی نيروهای امنيتی احضار و بازداشت شدند.

 

سوران دانشور در شهريورماه سال ۹۰ بازداشت و در بهمن‌ماه همان سال به اتهام "تبليغ عليه نظام جمهوری اسلامی" به يک سال زندان محکوم شد.

 

حکم اين فعال دانشجويی به مدت دو سال به صورت تعليق در آمده است.

 

سوران دانشور فارغ‌التحصيل رشته مسکن و شهرسازی دانشگاه کردستان و دبير هماهنگی اتحاديه دمکراتيک دانشجويان کرد است.

 

  اتحاديه دمکراتيک دانشجويان کرد، سال ۱۳۸۴ توسط جمعی از دانشجويان کرد تأسيس شد. شماری از اعضای اين اتحاديه از حق تحصيل محروم شده‌اند.


بازداشت دراويش معترض در مقابل زندان اوين

$
0
0

صبح امروز دراويش گنابادی که به حمايت از وکلای دراويش و ساير دراويش زندانی در مقابل زندان اوين حضور يافته بودند، بازداشت و گروهی از آنان پس از چند ساعت آزاد شدند.

 

به گزارش تارنمای مجذوبان نور، صبح امروز پنج‌شنبه سوم اسفندماه گروهی از دراويش گنابادی که در مقابل زندان اوين تجمع کرده بودند توسط نيروهای امنيتی و انتظامی بازداشت شدند.

 

بنا به اين گزارش تعدادی از اين دراويش پس از انتقال به بازداشتگاه مورد ضرب و شتم و توهين قرار گرفتند.

 

گزارش می‌افزايد مأموران امنيتی خواستار امضای تعهدنامه توسط دراويش بودند که با مقاومت آن‌ها روبه‌رو شدند و پس از چند ساعت گروهی از آنان آزاد شدند.

 

بهزاد نوری کوچی، عطاءالله پورمند، کيوان کولی‌وند، حميد رحمانی، حسن مقدم، امين کرمی، علی اسدی، رضا فردوس مقدم، مسعود رضايی، محمد هاشمی، نجم‌الدين نوری، علی‌اشرف شادکام، پيمان امرايی و امير حاجی‌آبادی، از جمله دراويشی بودند که بازداشت شدند.

 

پس از آزادی چند تن از آنان هنوز از سرنوشت تعدادی از بازداشت‌شدگان اطلاعی در دست نيست.

 

سرکوب دراویش گنابادی و تخریب حسینیه‌ها و اماکن مذهبی آنان در ايران در سال‌های اخیر افزایش یافته است و نیروهای سپاه پاسداران، بسیج، لباس‌شخصی‌ها و گروه‌های فشار در اين برخوردها نقش دارند

اين دراويش در روزهای گذشته اعلام کرده بودند که برای حمايت از وکلای دراويش و ساير دراويش زندانی که بيش از ۳۵ روز است در سلول‌های انفرادی و اعتصاب غذا به‌سر می‌برند، با ساک و وسايل خود در ساعت ۱۰ روز سوم اسفند، در جلوی زندان اوين حضور خواهند يافت و آماده هستند که مانند وکلا و ساير دراويش زندانی، دستگير و راهی زندان شوند.

 

به دلیل تحصن دراویش گنابادی مقابل مجلس ايران در سوم اسفندماه سال ۱۳۸۷ در اعتراض به تخریب حسينه‌های دراويش در شهرهای قم، بروجرد و اصفهان، و سرکوب و بازداشت تعدادی از ایشان توسط نیروهای انتظامی، از سوی آنان "روز درویش" نامگذاری شده است. 

 

تارنمای مجذوبان نور پيش از اين خبر داده بود که جمع زيادی از دراويش گنابادی در شهرهای مختلف ايران اعلام کرده‌اند به دليل وخامت حال دو درويش گنابادی که بيش از يک ماه است در اعتصاب غذا هستند و در حمايت از وکلای زندانی محبوس در بندهای امنيتی زندان اوين، در روز سوم اسفند در يک حرکت خودجوش و در اعتراض به نقض حقوق قانونی دراويش به عنوان يک شهروند ايرانی قصد حضور در مقابل زندان اوين را دارند.

 

آن‌ها همچنين خواهان فراهم شدن محاکمه عادلانه دراويش زندانی در دادگاهی عادلانه شدند و اعلام کردند که در غير اين صورت حاضرند خود به زندان بروند. اين گروه از دراويش ساک و وسايل خود را نيز به‌همراه داشتند.

 

تارنمای مجذوبان نور همچنين نوشته است خبرهای پراکنده‌ای نيز از امضا‌ی نامه‌ای توسط دراويش گنابادی منتشر شده که در آن آمده است: "ما را زندانی کنيد تا شاهد ستم بر برادران و مدافعان‌مان نباشيم."

 

صبح امروز همزمان با تجمع دراويش، وکلای زندانی دراویش پس از ۳۷ روز بی‌خبری به مدت کوتاه با خانواده‌های خود ملاقات کردند

دراویش در ایران از اقلیت‌های مذهبی به‌شمار می‌روند و سلسله‌های گوناگونی از آنان در ايران زندگی می‌کنند با این حال جمهوری اسلامی ایران فشارهای زیادی از جمله بازداشت، تخریب خانقاه‌ها و حسینیه‌های دراویش را بر آن‌ها وارد می‌کند.

 

سرکوب دراویش گنابادی و تخریب حسینیه‌ها و اماکن مذهبی آنان در ايران در سال‌های اخیر افزایش یافته است و نیروهای سپاه پاسداران، بسیج، لباس‌شخصی‌ها و گروه‌های فشار در اين برخوردها نقش دارند.

 

در همين حال صبح امروز همزمان با تجمع دراويش، وکلای زندانی دراویش پس از ۳۷ روز بی‌خبری به مدت کوتاه با خانواده‌های خود ملاقات کردند.

 

اين وکلا در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات زندانی و ممنوع الملاقات بودند.

 

از سوی ديگر دو تن از دراویش گنابادی محبوس در زندان عادل‌آباد شیراز همچنان در اعتصاب غذا به‌سر می‌برند و صالح مرادی و کسری نوری، دو تن ديگر از آنان از روز ۲۷ دی‌ماه و در اعتراض به انتقال وکلای دراویش به سلول‌های انفرادی بازداشتگاه وزارت اطلاعات در زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده‌اند که حال جسمی این دو نیز وخیم گزارش شده است.

 

در روزهای ۱۲ و ۱۳ شهريورماه ۱۳۹۰ (سوم و چهارم سپتامبر ۲۰۱۱) بيش از ۶۰ نفر از دراويش گنابادی و وکلای آن‌ها در شهر‌های کوار، شيراز و تهران دستگير شدند.

 

سازمان عفو بين‌الملل نيز با انتشار بيانيه‌ای اين دستگيری‌ها را محکوم کرد و نوشت: "تمامی‌ اعضای گروه اقلیت در ایران از جمله بهایی‌ها، تازه مسیحی‌‌ها، اهل تسنن، علمای شیعه منتقد دولت، اهل حقٔ و هچنین دراویش تحت تبعیض، آزار و اذیت، بازداشت بی‌دلیل و تجاوز و تخریب مکان‌های عمومی آن‌ها قرار می‌گیرند و نسبت اهریمنی دادن به این گروه‌ها در سال‌های اخیر افزایش يافته است."

 

 

ازدواج در سن پايين در ایران به مرز هشدار رسید

$
0
0

در سه ماهه نخست سال جاری ازدواج ۹ هزار و ۸۶۳ دختر و پسر کمتر از ۱۵ سال در ایران ثبت شده است.

 

روزنامه ابتکار در گزارشی نوشته است، آمارهای سازمان ثبت احوال ایران نشان می‌دهد در یک دوره سه ماهه سال جاری ازدواج ۱۲ هزار و ۸۸ دختر و پسر کمتر از ۲۰ سال به ثبت رسیده که ۹ هزار و ۸۶۳ زوج آن‌ها کمتر از ۱۵ سال سن داشته‌اند.

 

بر اساس اعلام سازمان ثبت احوال، در سال گذشته ۲۹ هزار و ۸۳۱ دختر و پسر کمتر از ۱۵ سال در ایران با یکدیگر ازدواج کرده بودند. این آمار نشان می‌دهد، پایین‌ترین میزان ازدواج زودهنگام متعلق به شهر تهران و بیشترین آن مربوط به مناطق روستایی استان‌های اصفهان و سیستان و بلوچستان بوده است.

 

فرشید یزدانی، عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان دی‌ماه سال جاری در این زمینه به خبرگزاری مهر گفته بود: "در سال ۱۳۸۹ خورشیدی ۴۲ هزار ازدواج کودک ۱۰ تا ۱۴ سال در ایران ثبت شده است."

 

وی افزوده بود: "آخرین سرشماری انجام شده در سال ۸۹، نشان می‌دهد که ۳۴۲ هزار کودک زیر ۱۸ سال در کشور ازدواج کرده‌اند."

 

بر پایه این گزارش از سال ۸۴ تا ۸۹ ازدواج و طلاق در میان کودکان حدود ۴۵ درصد افزایش یافته است

بر پایه این گزارش از سال ۸۴ تا ۸۹ ازدواج و طلاق در میان کودکان حدود ۴۵ درصد افزایش یافته است.

 

شهریور امسال احمد تویسرکانی، رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک ایران گفت در سال گذشته ۷۵ مورد ازدواج دختر و پسر با سن کمتر از ۱۰ سال در تهران ثبت شده است.

 

در همین حال، احمد قشمی، مدیرکل ثبت احوال استان تهران، دی‌ماه آمار تویسرکانی را رد کرده و به خبرگزاری کار ایران (ایلنا) گفته بود: "قطعاً آمار منتشرشده متعلق به استان تهران نبوده و در کشور به ثبت رسیده است."

 

سازمان ثبت احوال اعلام کرده است در سال ۸۵ بیش از ۳۳ هزار و ۴۰۰ دختر زیر ۱۵ سال ازدواج کردند که این میزان در سال ۱۳۸۹ به ۴۳ هزار و ۴۵۰ مورد رسیده است.

 

به گفته کار‌شناسان، تعداد ازدواج‌های کودکان به دلیل رسم‌های سنتی در مناطق روستایی بیشتر از نقاط شهری است اما بر اساس آمار‌ها با توجه به مهاجرت روستاییان به شهر‌ها آمار ازدواج کودکان در نقاط شهری ۵۵ درصد و در روستا‌ها ۴۵ درصد است.

 

سازمان ثبت احوال ایران می‌گوید علت افزایش آمار ازدواج‌های زودهنگام در استان‌ها‌ی جنوبی و مرزی در چند سال اخیر، ثبت ازدواج‌های شرعی در فاصله سال‌های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ بوده است که برای برخورداری از امکانات و تسهیلات اجتماعی نظیر دریافت یارانه، سهام عدالت، دریافت گذرنامه برای سفرهای زیارتی بوده است. فرشید یزدانی نیز مهم‌ترین دلیل ازدواج کودکان ۱۰ تا ۱۵ سال را "فقر اقتصادی" می‌داند.

 

بر اساس قوانین ایران ثبت ازدواج دختران زیر سن ۱۳ سالگی و پسران زیر سن ۱۵ سالگی ممنوع است اما اگر سرپرست دختر یا پسر و دادگاه اجازه دهند، دختران و پسران در سنین پایین می‌توانند ازدواج کنند.

 

شماری از مقامات ایران ازدواج زودهنگام دختران را راهی برای جلوگیری از "فساد" می‌دانند. این در حالی است که بنا به آمار ارائه شده از سوی صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف)، عوارض ناشی از بارداری و زایمان یکی از مهم‌ترین علل مرگ دختران در سنین ۱۵ تا ۱۹ سال در سطح جهان است و سالانه منجر به ۷۰ هزار مرگ می‌شود.

 

نوزادان مادران کمتر از ۱۸ سال نیز ۶۰ درصد بیشتر از سایر نوزادان با خطر مرگ و بیماری روبه‌رو هستند.

 

بالا بردن سن ازدواج زنان در قوانین ایران یکی از خواسته‌های فعالان حقوق زنان در ایران است.

 

 

دلیل "موجه"حصر موسوی و کروبی

$
0
0
اکبر گنجی

اکبر گنجی - دو سال از حصر زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی گذشت. رژیمی که آنان را در خانه‌ زندانی کرده، ادعاهایی در مورد نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ دارد.

 

نتایج مورد ادعای جمهوری اسلامی در انتخابات دوره دهم چنین بود:

محمود احمدی نژاد       ۲۴۵۲۷۵۱۶  رأی

میر حسین موسوی      ۱۳۲۱۶۴۱۱  رأی

محسن رضایی             ۶۷۸۲۴۰     رأی

مهدی کروبی                ۳۳۳۶۳۵     رأی

 

پس از اعلام نتایج انتخابات و اعتراض موسوی و کروبی به نتایج اعلام شده و متقلبانه خواندن انتخابات، تظاهرات اعتراضی در کلان شهرها و به خصوص تهران برپا شد. تظاهراتی که با شعار "رأی من کجاست" آغاز شد و با طرح شعارهای رادیکال ادامه یافت.

 

رژیم در واکنشی تند به این تظاهرات، به سرکوب مردم پرداخت و پس از گذشت ۸ ماه خیابان‌ها را از معترضان خالی کرد. این سرکوب از جمله شامل بازداشت،شکنجه، تیراندازی و کشتن ده‌ها نفر شد. آخرین اقدام رژیم در آن زمان، برگزاری تجمع ۹ دی ۱۳۸۸ بود که از آن تحت عنوان "حماسه ی ۹ دی" یاد می‌کنند.

 

اما اعتراض سیاسی به گونه‌های مختلف ادامه یافت و موسوی و کروبی همچنان می‌تاختند. حرکت اعتراضی  ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ واکنش تند زمام‌داران رژیم را به دنبال داشت. آیت‌الله جنتی در نمازجمعه ۲۹/۱۱/۸۹ گفت: "کاری که قوه قضاییه می‌تواند انجام دهد و من فکر می‌کنم که در اندیشه است که انجام بدهد، این است که ارتباط اینها را به کلی از مردم قطع کند. در خانه آنها باید بسته شود، رفت و آمدهایشان محدود شود، نتوانند پیام بدهند و پیام بگیرند و تلفن و اینترنت آنها باید قطع شود و در خانه خود باید زندانی شوند".

 

چند روز بعد موسوی و کروبی به همراه همسران خود  در خانه‌هایشان زندانی شدند. ماه ها گذشت و رژیم مدعی شد که فتنه را خفه کرده است. سرکوبگران حال سرشار از پیروزی می‌گفتند:

 

دلیل موجه حصر موسوی و کروبی پایگاه اجتماعی این دو است. رژیم تندترین و رادیکال‌ترین سخنان را "تحمل" می‌کند، اما "حرکت‌های جمعی" را مطلقا تحمل نمی‌کند. هرگونه حرکت سازمان‌یابی پیشاپیش سرکوب می‌شود، اما "فرد تنها" می‌تواند "حرف" بزند. چرا که حرف و سخن قدرت معینی دارد. کلام باید بتواند به عمل تبدیل شود.

الف- موسوی و کروبی آن ۱۳ میلیون رأی دهنده و معترضان را فریب داده بودند. پس از روشنگری‌های رهبری و افشای ماهیت سران فتنه و حرکت ضد دینی‌شان، آن ۱۳ میلیون رأی دهنده به کلی آب رفت و دیگر آنان مدافعی ندارند تا به دفاع از آنها بر خیزد.

 

ب- موسوی و کروبی پس از دو سال حصر، به هیچ وجه از مواضع خود عدول نکرده و حاضر به توبه و ندامت نیستند.

 

پرسش این بود و هست: چرا افرادی را که هیچ خطری برای نظام به شمار نمی روند، همچنان در منزلشان زندانی کرده‌اید؟ اگر پاسخ این است که آنان مرتکب جرم یا جرایمی شده‌اند، چرا آنان را در دادگاه محاکمه نمی‌کنید؟

 

اما پاسخ این بوده که محاکمه آنان به مصلحت نیست. آزادی آنان نیز به مصلحت نیست.

 

از همین پاسخ می‌توان به کاذب بودن مدعای آب رفتن طرفداران پی برد. مسأله این است: موسوی و کروبی همچنان دارای پایگاه اجتماعی‌اند و می‌توانند افراد را به حرکت در آورند.

 

اگر موسوی و کروبی فاقد پایگاه اجتماعی بودند، آیت‌الله خامنه ای اجازه می‌داد تا در حصر نامزد انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۹۲ شوند. موسوی یا کروبی در حصر تمام عیار هم برنده انتخابات خواهتد بود.

 

دلیل موجه حصر، پایگاه اجتماعی این دو است، وگرنه اینک در داخل ایران برخی افراد شجاع تندترین سخنان را علیه آیت‌الله خامنه ای ایراد می‌کنند، رژیم هم نمی‌کوشد آنان را به هر قیمت ساکت کند؛ نه از آن رو که هزینه خاموش کردن آنان از فایده‌اش برای حکومت بیشتر است و توانایی بسیج اجتماعی این

انسان‌های شجاع نیز چنان نیست که حساب هزینه و فایده رژیم را به شکل اساسی تغییر دهد.

 

رژیم تندترین و رادیکال‌ترین سخنان را "تحمل" می‌کند، اما "حرکت‌های جمعی" را مطلقا تحمل نمی‌کند. هرگونه حرکت سازمان‌یابی پیشاپیش سرکوب می‌شود، اما "فرد تنها" می‌تواند "حرف" بزند. چرا که حرف و سخن قدرت معینی دارد. کلام باید بتواند به عمل تبدیل شود.

 

ده ها تلویزیون و رادیوی فارسی زبان شبانه روز در حال اطلاع رسانی و ایراد رادیکال‌ترین سخنان  علیه جمهوری اسلامی هستند. هر فساد و جنایتی را به اطلاع مردم می‌رسانند، مردم را به سرنگونی رژیم فرا می‌خوانند، از تحریم‌های اقتصادی فلج کننده دفاع می‌کنند، حتی برخی از افراد و گروه‌ها، از تهاجم نظامی به ایران و وضع "منطقه پرواز ممنوع" در استان‌هایی از ایران سخن گفته‌اند.

 

بزرگ‌ترین سرمایه‌ای که موسوی و کروبی دارند، اعتماد بخش قابل توجهی از مردم ایران به صداقت آنان است. این سرمایه بالقوه قدرت تبدیل شدن به شبکه‌های اجتماعی بالفعل را دارد و حکومت بیش از هر چیز از بروز و ظهور همبستگی اجتماعی در میان مردم بیم دارد.

برخی دیگر از ضرورت تجزیه  ایران دفاع کرده و می‌کنند. همه این سخنان از طریق همین رسانه‌ها به گوش مردم ایران می‌رسد. اما فاقد قدرت بسیج کننده‌اند و البته این نشانه هشیاری مردم ایران نیز هست که نمی‌خواهند کشورشان به سرنوشت سوریه گرفتار شود.

 

آری، موسوی و کروبی، با دیگران تفاوت دارند. آن دو طی فرایندی اجتماعی دارای قدرت شدند. معنا و قدرت ساخته می‌شوند. آنان دارای ذاتی متفاوت از دیگران نیستند، آنان تغییر کردند، بر سر مواضع اصولی خود ایستادند، و هیچ فشاری موجب عقب نشینی شان نشد. شجاعت عنصر مهمی در قلمرو سیاسی است.

 

شجاعت شرط لازم است، اما شرط کافی نیست. عناصر دیگری هم باید بر این متغیر افزوده شوند تا فرد قدرتمند شود. یعنی از قدرت بسیج اجتماعی برخوردار شود. مهم‌ترین این عناصراعتماداست. موسوی و کروبی بزرگترین سرمایه‌ای که دارند اعتماد بخش قابل توجهی از مردم ایران به صداقت آنان است. اعتماد هم اساس سرمایه اجتماعی و پیوندهای ماندگار در میان مردم است.

 

 اعتماد و پیوندهای ماندگار خمیرمایه شبکه های همبستگی و عمل سیاسی و فعالیت اجتماعی هستند. این سرمایه بالقوه موسوی و کروبی است که قدرت تبدیل شدن به شبکه‌های اجتماعی بالفعل را دارد و حکومت بیش از هر چیز از بروز و ظهور همبستگی اجتماعی در میان مردم بیم دارد.

 

حکومت هم‌چنین به خوبی از میزان اعتماد مردم به روسای قوای فعلی و دستگاه های فاقد استقلال آنان آگاه است. موازنه  قوا در این عرصه به نفع موسوی و کروبی و دوستداران تحول دموکراتیک، عدالت و آن نظام سیاسی است که کرامت انسان‌های واقعی را ارج می‌نهد.

 

مهم‌ترین سرمایه جنبش‌های سرکوب شده احساس پیروزی اخلاقی در میان هواداران آن‌هاست. حکومت ممکن است یک نبرد را در جنگی طولانی یا به قول خودش در نهم دی، برده باشد اما در جنگ اخلاقی و پیکار دراز مدت برای حفظ اعتماد مردم و مشروعیت قدرت خود شکست خورده است.

 

هر چه حصر موسوی و کروبی طولانی تر شود حکومت اعتماد مردم را بیشتر از دست خواهد داد و کفه ترازوی ضرر حکومت سنگین تر خواهد شد. چرا که ادامه این حصر نشانه  فقدان اعتماد به نفس حکومت و ترس آن از مردم است و مردم هم این را می‌فهمند.

 

آیت‌الله خامنه‌ای می‌تواند چنین بیندیشد که  موسوی  و کروبی اگر "فرصت"بیابند قادر به بسیج نیرو هستند، پس این فرصت را باید از آنان گرفت. اما نمی‌تواند از تبعات این تصمیم بگریزد که با این نوع محاسبه سیاسی، در واقع به اپوزیسیون مدافع حمله نظامی و تجزیه ایران "فرصت" می‌دهد و ترجیح سیاسی خود را برملا می‌کند. 

جمهوری اسلامی فاقد هرگونه توجیه اخلاقی یا حقوقی برای در حصر نگاه داشتن آنان است. اما این حصر از نظر دوام روش‌های استبدادی، دارای "دلیل موجه" است. حصر موسوی و کروبی موجه است، برای این که دارای پایگاه اجتماعی و قدرت بسیج اجتماعی‌اند.

 

اما آیا آیت‌الله خامنه‌ای حتما باید از ظرفیت بسیج اجتماعی مخالفانی بترسد که به دنبال جنگ داخلی و تشدید تحریم‌های فلج کننده نیستند، نمی‌خواهند قدرت ایران به عنوان کشور تقلیل یابد، به دنبال "منطقه پرواز ممنوع" و تجزیه و کشتار و آوارگی گسترده  مردم ایران و رسیدن به قدرت به هر قیمت نیستند؟

 

ادامه این حصر غیرعادلانه نشان خواهد داد که آیت‌الله خامنه‌ای کدام نوع اپوزیسیون و کدام مسیر تحول سیاسی را برای ایران ترجیح می دهد.

 

مخالفان حکومت و آیت‌الله خامنه‌ای از قضای روزگار بر سر دوراهی یک انتخاب قرار گرفته‌اند: سوریه و لیبی و عراق از یک سو و گذر به نظامی دمکراتیک‌تر از نوع آفریقای جنوبی و شیلی از سوی دیگر.

 

سیاست آمریکا مدیریت منازعات منطقه از همان نوعی است که در دو سال گذشته در سوریه شاهد بوده‌ایم. آمریکا در حال حاضر دیگر مثل گذشته قادر به لشگرکشی و ایفای نقش فصل‌الخطاب در مناقشات منطقه‌ای نیست و ملاحظه‌های نهایی‌اش تا این لحظه این است که نتیجه این منازعات برتری کیفی اسرائیل را در موازنه قوای منطقه‌ای تغییر ندهد و گروه‌های افراطی به سلاح‌های پیشرفته یا تسلیحات کشتار جمعی دست پیدا نکنند.

 

همه چیز دیگر در وضعیتی سیال و مبهم قرار دارد. قدرت‌های سلفی‌پرور منطقه (عربستان سعودی، قطر، و...) هم به دنبال بسط نفوذ خود و دور کردن بحران و اعتراض سیاسی از درون مرزهای خود و تلاش برای حذف متحدان ایران از صفحه سیاسی منطقه به قیمت تحمیل جنگ داخلی‌اند.

 

 آیا کاهش مستمر سرمایه مشروعیت سیاسی نظامی که درگیر بحران‌های جدی داخلی و خارجی و مذاکرات حساس سیاسی بر سر برنامه هسته‌ای است موضع آیت‌الله خامنه‌ای و نظام سیاسی کنونی را در این نوع مذاکرات و در توازن قوای منطقه‌ای که در حال دگرگونی اساسی به ضرر ایران است، تقویت خواهد کرد؟

 

 آیت‌الله خامنه‌ای می‌تواند چنین بیندیشد که  موسوی  و کروبی اگر"فرصت" بیابند قادر به بسیج نیرو هستند، پس این فرصت را باید از آنان گرفت. اما نمی‌تواند از تبعات این تصمیم بگریزد که با این نوع محاسبه سیاسی در واقع به اپوزیسیون مدافع حمله نظامی و تجزیه ایران "فرصت" می‌دهد و ترجیح سیاسی خود را برملا می‌کند. مردم ایران هم می‌فهمند که کیست که اپوزیسیون مرجح خود را تعیین می‌کند.

شهلا لاهیجی: ديگر اميدی به ادامه حيات فرهنگی نداريم

$
0
0

شهلا لاهیجی، نویسنده، ناشر و مترجم ایرانی شرايط انتشارت کتاب و ديگر عرصه‌های فرهنگی در ايران را بحرانی توصيف کرد.

 

خبرگزاری کار ایران (ایلنا) امروز پنج‌شنبه دوم بهمن‌ماه به نقل از شهلا لاهیجی، نویسنده، ناشر و مترجم ایرانی نوشت، "نزدیک به دو سال است کتابی را آماده کرده‌ام و تنها کار جمع‌بندی آن مانده که به دلیل همین مشکلات، از انجام‌ آن باز مانده‌ام."

 

مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان با اعلام این‌که "در طول یک سال اخیر نزدیک به دو سه کتاب منتشر کرده‌ایم"، افزود: "با این شرایط واقعاً ذهن من خالی است و توان جمع‌آوری و سامان دادن به چند اثرم را ندارم."

 

وی با بیان این‌که "من با سی و چند سال سابقه می‌دانم چه کتابی را می‌توان منتشر کرد"، تأکید نمود: "کتابی را که برای انتشار به وزارت ارشاد می‌سپارم، از فیلتر خودم عبور کرده و تمام خطوط قرمز را در نظر گرفته‌ام."

 

شهلا لاهيجی: ما دوران میرسلیم را هم دیدیم که با وجود تمام سختگیری‌ها، از لحاظ فرهنگی زنده ماندیم، اما الان دیگر امیدی نداریم که بتوانیم ادامه‌ حیات فرهنگی بدهیم

شهلا لاهیجی نخستین ناشر زن در ایران است که موفق شد در سال ۱۳۸۵ جایزه "آزادی نشر" را از سوی اتحادیه بین‌المللی ناشران در مراسم گشایش نمایشگاه بین‌المللی کتاب گوتنبرگ سوئد دریافت کند.

 

این نویسنده با اشاره به افزودن چند تبصره‌ به مصوبه ‌شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد صدور مجوز کتاب از سوی وزارت ارشاد، آن‌ها را مغایر با قانون اساسی دانست و گفت وزارت ارشاد خود نمی‌تواند قانون بگذارد.

 

لاهيجی گفت: "کتاب‌های مختلفی بوده که به موضوع خشونت در خانواده‌ها، خشونت اجتماعی، سن ازدواج و... پرداخته، اما مجوز انتشار دریافت نکرده‌اند."

 

وی با اعلام این نکته که "هیچ کس بر اساس این قانون نمی‌تواند برای صدور مجوز پیش از چاپ کتاب، بررسی و ممیزی انجام دهد"، تأکید کرد: "این‌که کجای یک کتاب حذف و اصلاح شود، سلیقه ممیز است."

 

این ناشر ممیزی و سانسورهای فعلی را نوعی "توهین" دانست و اضافه کرد: "اکنون برای یک مجوز ‌گاه نزدیک به شش ماه منتظر می‌مانیم و همین بلاتکلیفی امکان هر نوع برنامه‌ریزی را از ما می‌گیرد."

 

لاهیجی با اشاره به سایر مشکلات صنف نشر و کتاب گفت: "لیتوگرافی‌ها نیز عملا تعطیل شده‌اند و تیراژ کتاب‌ها به ۵۰۰ نسخه رسیده است."

 

وی توقف تولیدات فرهنگی یک جامعه را به معنای متوقف شدن مغز و "مرگ" آن جامعه عنوان کرد و افزود: "از جامعه کتاب‌خوان نباید ترسید، از جامعه‌ای که کتاب نمی‌خواند باید ترسید."

 

مدير انتشارات روشنگران در پايان گفت: "ما دوران میرسلیم را هم دیدیم که با وجود تمام سختگیری‌ها، از لحاظ فرهنگی زنده ماندیم، اما الان دیگر امیدی نداریم که بتوانیم ادامه‌ حیات فرهنگی بدهیم."

 

در چند سال اخیر، مسئولان اداره کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به دلایل گوناگون یا اجازه انتشار بسیاری از کتاب‌ها در موضوعات مختلف را صادر نکردند و یا بسیاری از آثار را با سانسور و ایرادات فراوان مواجه کردند. همچنین در سال‌های اخیر مجوز نشر برخی آثار را نیز که قبلاً صادر شده بود، باطل کرده‌اند.

 

آذرماه گذشته بیش از یک‌صد تن از نویسندگان، شاعران و مترجمان ایرانی با انتشار متنی خواهان لغو فوری مجوز انتشار کتاب از سوی وزارت ارشاد و کلیه‌ مقررات و قوانین مربوط به آن شدند.

 

آن‌ها با اعلام این‌که نویسندگان باید بتوانند آزادانه بیندیشند و حاصل اندیشه و هنر خود را آزادانه عرضه کنند تأکید کردند: "حق مردم است که فارغ از هرگونه سانسور و فشار حکومتی به آثار ادب، هنری و اطلاعات دسترسی پیدا کنند و خود به داوری و نقد بپردازند."

 

آمريکا ايران را متهم به سوء استفاده از سيستم بانکی اروپا کرد

$
0
0

کنگره آمريکا از بانک مرکزی اروپا درخواست خواهد کرد که تدابير جدی عليه ايران اتخاذ کند. بر اساس گمانه‌زنی مقامات آمريکايی شرکت‌ها و بانک‌های ايرانی از سيستم پرداخت "تارگت ـ ۲" در اروپا استفاده می‌کنند تا تحريم‌ها را دور زده و امنيت پول خود را حفظ کنند.

 

روزنامه بريتانيايی فاینانشيال تايمز، امروز پنج‌شنبه سوم اسفندماه (۲۱ فوريه) فاش ساخت کنگره آمريکا قانونی را می‌خواهد به تصويب برساند که بر اساس آن بانک مرکزی اروپا را مجبور به اتخاذ تدابير سخت‌گيرانه‌تری عليه بانک‌ها و شرکت‌های ايران سازد.

 

اين قانون به‌طور مشخص به سيستم پرداخت "تارگت ـ ۲" مربوط می‌شود که بانک‌های مرکزی اروپا از اين طريق برای تنظيم مبادلات پرداختی خود در اتحاديه اروپا استفاده می‌کنند.

 

"تارگت ـ ۲" یک سیستم پرداخت مالی است که به بانک‌های اتحادیه اروپا امکان انتقال وجوه را به خارج از مرزهای اروپا در زمانی واقعی فراهم می‌سازد.

 

بانک مرکزی اروپا گفته است هيچ وجه غيرمجازی از طريق سيستم "تارگت ـ ۲" مبادله نشده و مسئوليت تمامی تحريم‌ها بر عهده بانک مرکزی اروپا نيست

در این سیستم تنها بانک‌هايی مجاز هستند شرکت کنند که دست‌کم يک شعبه در محدوده اتحاديه اروپا داشته باشند و به همين خاطر تحت قوانين اين اتحاديه قرار می‌گيرند. از اين رو چند بانک ايرانی نيز شامل آن می‌شوند.

 

اما به دليل تحريم‌های موجود عليه ايران، در سيستم "تارگت ـ ۲" تنها می‌توان به‌شکل فردی شرکت کرد که آن فرد نيز می‌بايست توسط کشورهای عضو اتحاديه اروپا تأييد شود. به‌عنوان مثال می‌توان در مورد کمک‌های انسان‌دوستانه از اين سيستم استفاده کرد.

 

گزارش کنگره آمريکا تأکيد کرده است که از طريق "تارگت ـ ۲" پرداخت‌های غيرمجاز به بانک‌ها و شرکت‌های ايرانی صورت گرفته و بدين ترتيب تحريم‌های جهانی عليه اين کشور به خطر افتاده است.

 

اين در حالی است که بانک مرکزی اروپا گفته است هيچ وجه غيرمجازی از طريق سيستم "تارگت ـ ۲" مبادله نشده و مسئوليت تمامی تحريم‌ها بر عهده بانک مرکزی اروپا نيست.

 

آمریکا از مدت‌ها پيش تحریم‌های سختی را علیه ایران به اجرا گذاشته است. همچنین، اتحادیه اروپا نيز در سال گذشته تدابير شديدتری را عليه ايران در پيش گرفت. از آن زمان به بعد، هیچ نقل و انتقالی بین بانک‌های اروپا و ایران صورت نمی‌گيرد، مگر آن‌که تحت شرایطی دشوار توسط مقامات ملی در کشورهای عضو اتحادیه اروپا تأييد شده باشد.

 

شورای امنيت سازمان ملل در چند سال اخير با صدور چند قطعنامه عليه برنامه اتمی ايران، اين کشور را مورد تحريم قرار داده است. قدرت‌های غربی نيز افزون بر تحريم‌های شورای امنيت، تحريم‌های يک‌جانبه‌ای عليه ايران از جمله بخش نفت و انرژی اعمال کرده‌اند.

 

هدف از اين تحريم‌ها، اعمال فشار بر تهران برای متوقف کردن تلاش‌ها برای غنی‌سازی اورانيوم در سطحی است که می‌تواند در توليد سلاح هسته‌ای مورد استفاده قرار گيرد.

اما تهران می‌گويد برنامه هسته‌ای‌اش صرفا برای مقاصد غيرنظامی است.

 

تحريم‌های يک‌جانبه قدرت‌های غربی عليه ايران، اين کشور را از بازارهای جهانی دور نگاه داشته است.

 

 

Viewing all 849 articles
Browse latest View live




Latest Images